ساعت 24 - دکتر محمد طبیبیان اقتصاددان ایرانی در ادامه بحث هایش در باره اقتصاددانان بزرگ جهان در صفحه تلگرامی اش این بارنظریه دیوید ریکاردو در باره بازده نزولی استفاده از نهاده هارادر کانون توجه قراردادو و به نقل از ریکاردو یاد آور می کند اقتصاد کشورها به طور طبیعی به سوی ایستایی گرایش دارد و برای عبور از رکود باید با دنیا تجارت کرد. نوشته وی را می خوانید :

ریکاردواز این ابزار تحلیلی به خوبی در تحلیل ها استفاده کرد. ایده بازده نزولی به سادگی این است که اگر یک نهاده متغییر را بر روی یک نهاده ثابت به صورت فزاینده بکار بریم ( مثلا یک، دو سه چهار کار گر بر روی یک قطعه زمین مشغول خشت زدن شوند اگر اولی روزی دویست خشت تولید می کند دومی روزی صد و هشتاد سومی روزی صد و پنجاه ... و افزایش های مکرر نهاده متغییر تولید اضافی کمتر و کمتری بدست می دهد. گرچه ممکن هم هست که ابتدا شاهد یک اثر فزاینده تولید افراد اضافی باشیم اما در سطی از تولید و استفاده نهاده که برای تصمیم گیری مهم است بازده نهایی یا حاشیه ای نزولی است. با استفاده از جبر دبیرستانی مشابه این حالت است که میزان تولید را تابعی از میزان نهاده متغییر در نظر بگیریم، مشتق اول این تابع تولید بر حسب متغییر نهاده را بازده نهایی و یا حاشیه ای می گوییم و کمیتی نزولی است.  مشتق دوم تابع منفی است). تحلیل نهایی یا حاشیه ای به کرات در اقتصاد ظاهر می شود، در واقع هر کجا صحبت از تصمیم بهینه است، این ابزار کارساز می افتد.

میزان اجاره را در واقع بازدهی( متوسط تولید سالانه) نا مرغوب ترین زمین که اجاره آن صفر است تعیین می کند. برای روشن شدن مطلب به نمودار فرضی زیر توجه می کنیم که پنج سطح مرغوبیت زمین و متوسط بازده هریک ( مثلاً تولید سالانه) نشان داده شده. در این نمودار میزان اجاره کل اقتصاد مزبور برابر است با فضای بین منحنی نزولی و خط نقطه چین که بازده آخرین و نامرغوب ترین زمین را نشان می دهد. در جدول زیر این میزان اجاره ۲۰۰۰ پاند است.

بازده به سرمایه

ریکاردو ‌به این مسئله واقف بود که برای تولید، استفاده از سرمایه هم لازم است. اگر لازم باشد که کار گران بر روی زمین باید با مقداری سرمایه کار کنند، مثلاً هر یک یک بیل لازم داشته باشند، آنگاه بازده به نیروی کار و سرمایه چگونه تعیین می شود؟ در مورد بازده به عامل کار بعداً صحبت خواهیم کرد، بنا بر این در اینجا آن را مقداری ثابت در نظر می گیریم. در این مثال فرضی تصور کنید که پرداختی به نیروی کار را ۱۰۰۰ پاند تصور کنیم. کل ارزش تولید در جدول زیر۳۲۰۰ پاند است از این مقدار  ۳۰۰۰  پاند صرف اجاره و نیروی کار و مابقی یعنی ۲۰۰ پاند به صورت سود عایدی سرمایه یا صاحب بیل ها خواهد بود. به این نحو توزیع میزان تولید این اقتصاد مفروض بین سه عامل تعیین می شود. ۶۳ درصد عاید صاحب زمین به عنوان اجاره، ۳۱ درصد عاید نیروی کار و ۶ درصد بقیه عاید صاحب سرمایه خواهد شد. به این نحو ساز و کار های توزیع تولید به عوامل مختلف قابل درک خواهد بود.

تعادل حالت ایستا

او از این ابزار استفاده می کند تا تحرک نظام اقتصادی به مرور زمان را تحلیل کند. او به سادگی نشان می دهد که هرچه سرمایه بیشتری بر روی زمین هایی که در مجموع مقدار ثابتی هستند به کار رود بازده نهایی یا حاشیه ای سرمایه پایین می آید، به دلیل کار برد اصل بازده نزولی که در بالا به آن اشاره شد. پرداخت به نیروی کار نیز در بلند مدت  ثابت و در حد اقل معیشت باقی می ماند، در نتیجه هرچه افزایش تولید در نتیجه افزایش فزاینده سرمایه است به صورت افزایش اجاره عاید صاحب زمین می شود. این تحلیل نه فقط در مورد کشاورزی، که به عنوان مثال استفاده شد، بلکه سایر بخش ها نیز صادق است. یعنی نهایتا فایده افزایش تولید به عامل تولیدی که میزان آن ثابت است منتقل می شود. اگر از سرمایه در هر بخش استفاده فزاینده صورت گیرد به دلیل تحرک به نسبت راحت آن بین بخش ها بازده آن در تمام بخش ها تنزل خواهد یافت. بنا بر این در بلند مدت دستمزد به سمت حداقل معاش و بازده سرمایه به صفر میل می کند و عمده افزایش تولید عاید صاحب زمین یا هرگونه امکان رانتی دیگر می شود. این حالت را حالت ایستا می خواند.

از تحلیل ریکاردو چند نتیجه حاصل می شود؛

یکم این که این سود یا بازده سرمایه و اجاره نیست که قیمت را تعیین می  کند. بلکه بر عکس آن قیمت و ارزش کالا ها است که منجر به  سود و اجاره می شود و افزایش قیمت محصول است که سود و اجاره را افزایش می دهد و نه بر عکس آن. درست بر عکس آنچیزی که نهاد های قیمت گذاری اداری در کشور ما تصور و عمل کرده اند و امروزه هم سعی می کنند.

دوم کار کرد یک اقتصاد به سوی یک حالت ایستا است. یعنی حالتی که در آن سود یا بازده به سرمایه به سمت صفر میل می کند و انگیزه سرمایه گذاری را منتفی می کند و در آمد نیروی کار هم به سوی در آمد حد اقل معاش متمایل می شود. تنها دو راه چاره برای فرار از این شرایط کار ساز است، یکی پیشرفت مداوم تکنولوژی و فن آوری و دیگر تجارت بین الملل .

قانون آهنین دستمزد ها

ریکار دو از نتیجه کار اقتصاد دان دیگری به نام توماس مالتوس استفاده می کند و نتیجه می گیرد که طی تاریخ هر کجا تولید و تنعم به هر دلیل افزایش یافته جمعیت زیاد شده است. سپس جمعیت زیاد تر امکانات  تولید را مصرف کرده و در مرحله بعد دچار کمبود و مرگ و میر و کاهش جمعیت شده اند. آنجا که بیماری، جنگ ها و مستبدین موجب مرگ و میر انبوه نشده اند کمبود معاش جمعیت را کاهش داده است به نحوی که در حالت تعادلی دست مزد ها در سطح حد اقل معاش باقی مانده اند. هرگاه از این حد بالا رفته جمعیت افزایش یافته و موجب مصرف و کاهش سرمایه گذاری شده و هر جا از این کمتر شده به دلیل عدم انگیزه فعالیت ضرورتا دستمزد افزایش یافته به صورتی که دستمزد در اطراف حداقل معاش باقی مانده است. ریکاردو استدلال می کند که حد اقل معاش برای مردم کشور های مختلف، مثل یک کشور فقیر آفریقایی و یک کشور پیشرفته تر مثل انگلستان شامل سبد های مختلف و متفاوت معاش است اما به هر حال در هر جامعه همان کار کرد را دارد.