اهمیت ابزارها

«دنیای‌اقتصاد» تاکنون در چندین گزارش اهمیت تنوع ابزارهای سرمایه‌گذاری را مورد بررسی قرار داده و روش‌های سرمایه‌گذاری غیرمستقیم را در معرض تحلیل قرار داده است، با این‌حال می‌توان گفت که این حوزه به حدی گسترده و فرصت‌های اقتصاد دیجیتال به حدی متنوع است که نمی‌توان از سایر مسائل مسکوت‌مانده به‌راحتی چشم‌پوشی کرد. در سال‌های گذشته توسعه زیرساخت‌های ارتباط سیار و افزایش نفوذ اینترنت درمیان عامه مردم اثری قابل‌توجه بر نحوه تعاملات اقتصادی به‌خصوص خرید و فروش اوراق‌بهادار داشته است، با این‌حال آنچه که توانسته به کلی این بستر را تغییر دهد کارکردهایی است که گوشی‌های هوشمند در اختیار مردم عادی و یا حتی شرکت‌ها قرار می‌دهند، از این‌رو بازارهای دارایی نیز در سال‌های اخیر از این مسیر سر راست توسعه بی‌بهره نمانده‌اند و با بهره‌گیری از وسایل ارتباطی تحولات مهمی را شاهد بوده‌اند. شاید بتوان یکی از مهم‌ترین نمودهای این نوآوری‌ها را همین اپلیکیشن‌هایی دانست که شرکت‌های کار‌گزاری در داخل ایران نیز به مردم ارائه می‌کنند. مردم با استفاده از این اپلیکیشن‌ها می‌توانند به‌راحتی و بدون نیاز به کامپیوتر وضعیت دارایی خود را به‌طور برخط (آنلاین) رصد کنند و در صورت لزوم به خرید یا فروش دارایی‌ها اقدام کنند، اما مساله مهم‌تر که برخلاف بسیاری از کشورها در ایران توفیق چندانی نداشته، افزایش و موفقیت استارت‌آپ‌های مالی یا همان فین‌تک‌ها است. فین‌تک‌ها شرکت‌هایی هستند که با ارائه یک طرح نوآورانه و طبیعتا به‌صرفه‌تر نسبت به رویه‌های قدیمی زمینه را برای انجام معاملات در یک حوزه یا صنعت خاص نظیر بازارهای مالی، فعالیت‌های بانکی یا بیمه‌ای هموار می‌کنند. آنچه که در بسیاری از این شرکت‌های نوبنیاد رخ می‌دهد در واقع فعالیتی است که به سبب آن یا هزینه مشتریان خدمات قبلی از حیث پول یا زمان کاهش می‌یابد یا خدمتی تازه به فعالان یا مشتریان یک حوزه عرضه می‌شود. همین امر یعنی کشف فرصت‌های بکر سبب می‌شود تا استارت‌آپ‌های موفق در این زمینه بتوانند با رشد قابل‌توجهی در ارزش شرکت خود همراه شوند، با این‌حال در ایران به‌جز چند نام نسبتا آشنا که همچنان اول راه هستند فین‌تک‌ها در عمل توفیقی کسب نکرده‌اند؛ این در حالی است که همین تعداد اندک نیز شرکت‌هایی هستند که در حوزه بازارهای مالی فعالیتی ندارد. بر این اساس اگر بخواهیم موفقیت استارت‌آپ‌های بورسی درمیان مردم عادی را مورد ارزیابی قرار دهیم، باید بگوییم که در عمل فعالیت قابل‌توجهی در این زمینه انجام نشده است؛ این در حالی است که به‌نظر می‌آید فرصت‌های بکری در این زمینه وجود داشته باشد.

برای مثال در زمینه‌هایی که تحلیل‌کردن برای مردم عادی سخت است یا سردرآوردن از برخی از ابزارها مبهم باشد، می‌توان تصمیم‌گیری را ساده‌تر کرد و در قبال آن از مشتریان کارمزد گرفت. یکی از موارد مشابه را می‌توان شرکت blend دانست که اگرچه در ایالات‌متحده و در زمینه بیمه فعالیت می‌کند اما کار آن در واقع دادن مشاوره هوشمند به مشتریانی است که میان گزینه‌های متعدد صنعت یادشده نمی‌توانند به‌راحتی بهترین قرار‌داد را برای خود انتخاب کنند. کار استارت‌آپ یادشده این است که با سنجش محدودیت‌های مالی و مطلوبیت‌های فردی بهتری طرح بیمه را به مخاطب عرضه کند. آیا نمی‌توان با همین ایده ساده زمینه را برای مخاطبان صندوق‌های متعدد فراهم کرد؟