گفت وگو با طبیبیان : مالیات های بی رحمانه وسرکوب ارزی
ساعت 24 - دکتر محمد طبیبیان، اقتصاددان، سالهاست درباره آثار و خیم رونقهای نفتی و بیماری هلندی ناشی از آن بر اقتصاد ایران هشدار میدهد. موضوعی که به تمثیل نفرین» «نفت» هم نام گرفته است اقتصاددان برجسته ،ایرانی یکی از تاثیرات در آمد ناشی از وفور منابع قابل فروش در بازار جهانی بر یک کشور را در شکل گیری سازوکار فساد دولتی میبیند.
در چنین اقتصادهایی عوامل حکومت درگیر فساد میشوند و برای حفظ منافع و جایگاه خود باید فساد زیر مجموعه و پایگاه قدرت خود را نیز تحمل و حتی تسهیل کنند. به باور طبیبیان سازوکار فساد در این شرایط کارکرد خاص خود را دارد. در کشمکش توان فرسا برای کنترل قدرت و ثروت اصحاب قدرت نمیتوانند با پرداخت دستمزد متعارف وفاداری و خدمتگزاری افراد خود را که خدمات آنان شامل انجام کارهای غیر اخلاقی غیر قانونی سرکوب و دهشت افکنی است تضمین کنند.
بنابراین باید به آنها فرصت دهند تا خودشان به خودشان پاداش دهند. این امر نیز از طریق اختیار سوء استفاده ویژه خواری و فساد ممکن است طبیبیان در گفت و گو با دلوار نامه به ویژگیهای مشترک دو دوره بیماری هلندی اقتصاد ایران در دهههای ۱۳۵۰ و ۱۳۸۰ هم پرداخته است. به باور او در هر دو دوره دولتها با افزایش درآمد نفتی خود را از امر کارشناسی و تخصصی مستقل پنداشتند و تصمیمهای نسنجیده اتخاذ کردند زیرا افزایش در آمد ارزی از محل صادرات منابع امکان دست و دلبازی را فراهم کرده بود.
کاهش نرخ ارزهای خارجی واردات را ارزان و صادرات را پرهزینه و از نظام اقتصادی تولید زدایی کرد؛ به گونهای که قبل از انقلاب در اواخر دهه ۱۳۵۰ در تهران کفش ایتالیایی از کفش داخلی ارزان تر بود و ساده ترین کارهای تولیدی مانند جوشکاری هم در داخل صرف نمی کرد و در نیمه دوم دهه ۱۳۸۰ صنعت نساجی و کفش ایران ورشکسته شد و مشهور بود که حتی سنگ قبر از چین وارد میشود. دولتهایی که با وفور منابع نفتی مواجه میشوند، معمولا اقتصادشان دچار بیماری هلندی شده و با بحران روبه رو میشوند اما پدیده بیماری هلندی تنها بلایی نیست که وفور منابع سر دولت های نفتی می آورد. چه روندهای غلط دیگری از سوی دولتها در این اقتصادها اعمال میشود که به بحران میانجامد؟ همین طور است وفور منابع قابل فروش در بازار جهانی می تواند اثرات مختلفی بر سیستم سیاسی و اجتماعی کشور فروشنده داشته باشد. برای مثال، افزایش منابع ،واقعی تلاش برای کنترل و سهیم شدن در آن ثروت بادآورده را از سوی نیروهای سیاسی و اجتماعی به همراه دارد این امر در کشورهای مختلف به انجام کودتا، تلاش برای تمرکز قدرت و تشدید استبداد و نا آرامیهای سیاسی همراه با نا آرامیهای اجتماعی و جنگهای داخلی منجر شده است. همچنین وجود این ،منابع قدرتهای خارجی را نیز به یک بازیگر در صحنه داخلی تبدیل کرده و نیروهای ذی نفع داخلی هر کدام دست در دست یک نیروی خارجی گذاشته و کشوررا به محل کشمکشهای بعضا خونبار تبدیل کردهاند. از مصادیق این شرایط میتوان به روآندا لیبریا نیجریه و بسیاری از کشورهای دیگر اشاره کرد. حکومتهایی که در این کشورها بر سر کار میآیند، باید تراز منافعی را حفظ کنند که با منافع مردم همجهت نیست. عوامل حکومت، درگیر فساد میشوند و برای حفظ منافع و جایگاه خود باید فساد زیرمجموعه و پایگاه قدرت خود را نیز تحمل و حتی تسهیل کنند. با توجه به ایجاد نارضایتی میان مردم، این حکومتها به سرکوب مخالفان مشغول میشوند. سازوکار فساد در این شرایط کارکرد خاص خود را دارد. در کشمکش توان فرسا برای کنترل قدرت و ثروت اصحاب قدرت نمی توانند با پرداخت دستمزد متعارف و فاداری و خدمتگزاری افراد خود را که خدمات آنان شامل انجام کارهای غیر اخلاقی ،غیر قانونی سرکوب و دهشت افکنی است تضمین کنند. بنابراین باید به آنها فرصت دهند تا خودشان به خودشان پاداش دهند. این امر نیز از طریق اختیار سوء استفاده ویژه خواری و فساد ممکن است. نمونه کلاسیک این امر مربوط به جنگهای داخلی لیبریا و روآندا برای کنترل معادن الماس بود که یک جنگ سالار به فرماندهان خود بخشنامه کرده بود که «به خودتان پرداخت کنید». میدانیم که حکومت پهلوی دوم در سالهای میانی دهه ۱۳۵۰ با پدیده نفرین منابع مواجه شد. یعنی وفور درآمدهای نفتی در ابتدای این دهه مشکلات بزرگی را برای حکومت رقم زد. روندهای غلطی که باعث تشدید مشکلات اقتصادی و سیاسی ایران در آن دوره شد چه بود؟ رخدادهای مختلفی را میتوان نام برد یکی از آنها کشمکش بخشهای مختلف برای کسب منابع بیشتر بود و هر بخش از قدرت حاکمه را به دنبال منافع گروه خاصی برای کنترل بیشتر بر منابع درگیر کشمکش آشکار و پنهان کرد. نتیجه آن نیز این بود که نظام نتوانست تنظیم برنامه ششم توسعه را به سرانجام برساند. دیگر اینکه افزایش درآمدها و افزایش نرخ تورم همراه با کنترل دستوری نرخ ارز و کنترل دستوری قیمتها عدم تعادلهای مختلفی را به همراه داشت، به نحوی که آثار فروریزش نظام از طریق خروج سرمایه از کشور یکی دو سال قبل جایگاه خود باید فساد زیر مجموعه و پایگاه قدرت خود را از انقلاب بالاترین فرار سرمایه از کشور تا آن زمان را به همراه داشت. چند سال قبل از شروع انقلاب، بسیاری از صاحبان سرمایه، مقامات سیاسی و کارشناسان پایان دوران شاه را به وضوح دیده بودند. در چهارچوب سیاست اقتصادی میتوان به یک حیطه از گرفتاری حکومت ها در صد سال اخیر توجه کرد و آن هم عدم درک مکانیسمهای پولی و تورم، عواقب سرکوب نرخ ارز سرکوب نرخ بهره و عدم درک مکانیسم قیمت و سرکوب اداری قیمتها بوده است. چنان که هنوز هم اصول و مبانی و عواقب سوء مدیریت این رویکردها درک نمی شود. در فهرست دردسرهایی که رونق نفتی برای دولت های نفتی آفریده با دو موضوع توزیع رانت و بی انضباطی مالی دولت در عین تعهدات فراوان و افزایش اختیارات» مواجهیم به نظر شما در اقتصاد ایران کدام یک از این دو پدیده مضر تر بودهاند؟ توزیع رانت و بی انضباطی مالی چنان که گفتم بخشی از فراگرد و سازوکار فسادی است که سرمنشا آن سیاسی است و نتیجه پاداش و تنبیه کسانی است که در کشمکشهای قدرت شرکت کرده و به اصحاب قدرت خدمت رسانی میکنند. این عوامل از یکدیگر جدا نیست. اگر بخواهیم به پدیده بیماری هلندی ناشی از رونق نفتی هم بپردازیم میدانیم که در دو دوره در دهههای ۱۳۵۰ و ۱۳۸۰ اقتصاد ایران دچار شکل و خیمی از این بیماری شد؛ چه تفاوتها و شباهتهایی در مورد این دو دوره بیماری هلندی در اقتصاد ایران میشود شناخت؟ هر دوره ویژگیهای اقتصادی و غیر اقتصادی خاص خود را دارد اما اگر بخواهیم بر ویژگیهای اقتصادی صرف انگشت بگذاریم چند نکته قابل توجه وجود دارد که در این مقاطع مشترک است. نخست اینکه دولت ها با افزایش درآمد نفتی خود را از امر کارشناسی و تخصصی مستقل میپندارند و تصمیمهای نسنجیده اتخاذ میکنند و به سادگی همان رشتههای جزئی قبلی را نیز پنبه و خود را در مهلکه و دردسر گرفتار میکنند؛ زیرا افزایش درآمد ارزی از محل صادرات ،منابع امکان دست و دلبازی را فراهم می.کند. کاهش نرخ ارزهای خارجی واردات را ارزان و صادرات را پرهزینه و از نظام اقتصادی تولید زدایی می.کند مسئله تولید زدایی از صنعت و کشاورزی از نتایج بارز بیماری هلندی است. قبل از انقلاب در اواخر دهه ۱۳۵۰ در تهران کفش ایتالیایی از کفش داخلی ارزان تر بود و ساده ترین کارهای تولیدی مانند جوشکاری هم در داخل صرف نمی کرد. در مراحلی دکل برق کامل از خارج وارد میشد به جای اینکه مثلا اجزای آن وارد شده و در داخل جوشکاری شود.
مشهور است که در جشنهای شاهنشاهی در شیراز برای پذیرایی از مهمانان غذای آماده با هواپیما از پاریس وارد میشد و هنگامی که فردی به مسئول این کار ایراد گرفت، پاسخ گرفته بود که سفارش از رستورانهای داخلی گران تر تمام میشود. تمام این رویکردها به دلیل ارزان نگه داشتن ارز فراوان ناشی از صادرات نفت بود. در سالهای دهه ۱۳۸۰ نیز افزایش واردات از چین و ترکیه در یک ضربه بسیاری از تولید کنندگان کوچک پوشاک را ورشکسته و از میدان به در کرد و به صنعت نساجی کشور آسیب بسیار رساند. حتماً یادتان هست که در آن ایام گفته میشد سنگ قبر هم از چین وارد میشود. چندی قبل مسعود نیلی در گفت و گویی اذعان کرده بود که در اقتصادهای نفتی، گریزی از بیماری هلندی نیست و کشورهای نفتی به استثنای نروژ ، بیش و کم گرفتار بیماری هلندی هستند و باید تلاش کرد از سویه وخیم بیماری هلندی در اقتصاد نفتی پیشگیری کرد. آیا با نظر ایشان موافقید؟ نکته دکتر نیلی به عنوان بیان یک واقعیت صحیح ،است، منتها می توان دریافت که سیاسیونی مانند نروژ و سیستم مدیریتی و سیاستگذاری اقتصادی مثل نروژ لازم است تا با این پدیدهها به صورت موثر هماوردی شود. به خصوص و به طور خلاصه دموکراسی میتواند ابزار سیاسی و زمینه اتخاذ تصمیم صحیح را فراهم کند. میدانیم که نزدیک به یک دهه است در فروش نفت خود دچار مشکل هستیم و به خصوص در دو سال اخیر دولت به دنبال جایگزین کردن درآمد نفت با مالیات رفته و سهم مالیات در بودجه عمومی نسبت به ابتدای انقلاب افزایش چشمگیری داشته است. به نظر شما آیا اگر فروش نفت ایران احیا شود امکان دچار شدن دوباره به سویه و خیم بیماری هلندی وجود دارد؟ شما به عنوان اقتصاددان چه توصیههایی به سیاست گذار برای پرهیز از بروز مجدد این بیماری در ایران دارید؟ در شرایط موجود اینکه با کاهش درآمد نفتی میخواهند مالیات بیشتری بگیرند یک سیاست بی رحمانه و مخرب است؛ زیرا با کاهش درآمد نفتی بسیاری از فعالیتهای داخلی که به آن مربوط است نیز کاهش می یابد. شرایط تحریمها و سیاستهای نادرست اقتصادی نیز خلق درآمد و ثروت را با مشکل روبه رو کرده است. به این موضوع باید عدم سرمایهگذاری و ایجاد ظرفیت جدید و فرسایش ظرفیتهای موجود را هم اضافه کرد. مالیات را علی الاصول باید از افزایش درآمد و ثروت اخذ کرد نه از کاهش آن مانند شیوه عجیب مالیات گیری از تورم ملک و خودرو برای مثال خودرویی که ۱۰ سال قبل به قیمت ۵۰ میلیون تومان خریداری شده، امروز در یک اقتصاد متعارف باید قیمتش حدود ۱۵ میلیون تومان باشد.
اما تورم و محدودیت جوشکاری هم در واردات قیمت آن را به بیش از یک میلیارد تومان رسانده صاحب این خودرو داخل صرف نمی کرد. هم مالیات تورمی را در زندگی متعارف از طریق کاهش ارزش واقعی درآمد پرداخت کرده و هم اداره مالیات از او بابت خودرو گران قیمت صوری مالیات اخذ میکند مبنای این مالیات چیست؟ تولید ثروت و درآمد؟ چنین نیست برق کامل از خارج چون صاحب خودرو که ۱۰ سال پیش یک خودرو نو داشته، اکنون یک ماشین وارد میشد به جای مستهلک در اختیار دارد. این مالیات بر فلاکت است بسیاری از مالیاتها چنین وضعیتی دارند و قابل توجیه نیستند. در چنین شرایطی مالیات گیری اضافی، منابع جامعه را از وارد شده و در داخل مردم به دولت باز توزیع میکند و هم موجب ضایعات و هم ضعف بیشتر تولید جوشکاری شود میشود. خصوصا اینکه بسیاری از ثروتمندان خصولتی و وابسته به آنان اصولا مالیات پرداخت نمیکنند، یا راه فرار از آن را میدانند. و از رانت منابع دولتی نیز بهره مند میشوند در نتیجه بار مالیات به دوش طبقه متوسط فعالان اقتصادی منتقل میشود محاسباتی که بعضا مطرح میشود مربوط به سهم پایین مالیات از درآمد ملی و مانند آن به دلایلی که توضیح آن به در ازا میکشد نادرست است بنابراین شیوه مورد نظر برای افزایش فشار مالیاتی میشود مصداق قوز بالای قوز