50 سال دیگر، پول و بانک چه شکل و شمایلی پیدا میکنند؟
اقتصادنیوز: پس از گذراندن پنج دهه تحولات شگرف در فناوری، اقتصاد و جامعه، بانکها دیگر همان نهادهای شناختهشده قرن بیستم نیستند؛ پول به کالایی فراگیر و دیجیتال بدل شده که فراتر از کارت و اسکناس حرکت کرده و ذهنیت انسانها را نیز تغییر داده است.
محمد علی نژاد در گزارشی در هفته نامه تجارت فردا درباره وضعیت پول و بانک در سال 2075 نوشته است؛
هوا کمی سردتر از چیزی بود که به خاطر میآوردم. با یک چشم برهم زدن، از آشفتگی و شلوغیهای سال 2025 به سکوت تقریباً ترسناک یک فضای شهری ناآشنا پرتاب شده بودم. تاریخ روی یک هولوگرام شناور در مقابل چشمانم میدرخشید: 20 سپتامبر ۲۰۷۵. 50 سال در زمان به جلو سفر کرده بودم و قرار بود یک روز در آینده زندگی کنم. بعد از خارج شدن از شوک اولیه فضای عجیبوغریبی که در آن قرار داشتم و حظ بردن از دیدن ماشینهای پرنده، نفس عمیقی کشیدم ولی یک سوال ساده و درعینحال حیاتی ذهنم را مشغول کرد: «این یک قطعه طلایی که برای امرارمعاش از گذشته آوردم را چطور باید به پول رایج این زمان تبدیل کنم؟»
با لمس ناخودآگاه جیب خالی شلوارم، قدم به خیابانی گذاشتم که گویی از یک فیلم علمی-تخیلی بیرون آمده بود. ساختمانها با خطوطی صاف و منحنیهای روان ساخته شده بودند و سطوحشان انرژی خورشیدی را جذب میکرد. اما چیزی که مرا شگفتزده کرد، نبود هیچ تابلو یا نشانه آشکاری از یک «بانک» به شکل کلاسیک آن بود. نه ستونهای سنگی عظیم، نه ویترینهای ضخیم شیشهای، و نه حتی خودپردازی که بشناسم.
یک لحظه احساس درماندگی کردم. یک مسافر زمان بیپول در آینده. عالی بود!
ناگهان، یک نور ملایم آبیرنگ در چند قدمی من از کف پیادهرو تابید و یک رابط کاربری هولوگرافیک سهبعدی در هوا شکل گرفت. متنی روان و زیبا به فارسی، انگلیسی و چند زبانی که نمیشناختم ظاهر شد: «به سامانه یکپارچه مالی خوش آمدید. چگونه میتوانم کمک کنم؟»
صدایی آرام و زنانه، شبیه به دوست دلسوزی بود که انگار از ناکجاآباد میآمد، پرسید: «به نظر میرسد برای اولینبار است که از خدمات ما استفاده میکنید. اجازه میدهید راهنماییتان کنم؟»
مبهوت، گفتم: «بله... ولی من... یک غریبهام.»
صدا با مهربانی پاسخ داد: «همه دوستان از جایی شروع میکنند. نگران نباشید. برای تایید هویت و ایجاد یک حساب موقت برای شما، نیاز به اسکن بیومتریک دارم. لطفاً به نقطه نور سبزرنگ نگاه کنید.»
پرتو نازکی از نور سبز از داخل هولوگرام بیرون آمد و چشمانم را اسکن کرد. کمتر از یک ثانیه طول کشید.
«هویت ناشناس تایید شد. بر اساس الگوهای ایریس و ریتم زیستی منحصربهفردتان، یک کیف پول دیجیتال موقت برای شما ایجاد شد. خوش آمدید، مهمان.»
در مقابل من، یک نمودار سهبعدی از داراییهایم ظاهر شد. عدد کنار آن صفر بود، اما زیرش نوشته بود: «اعتبار اولیه: ۱۰۰ واحد اعتباری بر اساس استاندارد بینالمللی انرژی (IES) به شما تعلق گرفت تا بتوانید خدمات اولیه را تجربه کنید.»
پول نقد؟ حساب بانکی؟ کارت اعتباری؟ همه این مفاهیم محو شده بودند. پول به «اعتبار» مبتنی بر انرژی تبدیل شده بود. واحد پول جهانی، بر پایه مقدار انرژیای که یک فرد یا جامعه میتواند تولید یا ذخیره کند، سنجیده میشد. دیگر خبری از تورم افسارگسیخته، نوسانات ارزی یا بانکهایی که با وامهایشان دنیا را به آشوب میکشیدند، نبود.
صدا -که اسمش را «ایلیا» گذاشته بودم- توضیح داد: «سیستم مالی کنونی یک شبکه غیرمتمرکز جهانی است. ما دیگر «بانک» به معنای قدیمی آن نداریم. ما «مرکز تبادل ارزش» هستیم. ارزش شما در این شبکه، تنها بر اساس پولی که در یک حساب خوابیده نیست، بلکه بر اساس مهارتها، مشارکتهای اجتماعی، نوآوریها و حتی تولید انرژی شخصی شما محاسبه میشود. پس تولید انرژی را شروع کنید. البته یادتان باشد، حذف کربن هم میتواند به شما اعتبار بیشتری بدهد»
برایم باورنکردنی بود. پول دیگر یک شیء یا عدد ثابت نبود؛ یک جریان زنده و پویا بود که مستقیماً به بهرهوری فرد گره خورده بود.
ایلیا پیشنهاد کرد برای درک بهتر، به یک «مرکز تجربه مالی» بروم. با دنبال کردن نشانگرهای نوری روی زمین، به ساختمانی شیشهای و هوشمند رسیدم که بیشتر شبیه یک گالری هنری یا پارک علمی بود تا یک موسسه مالی. در داخل، مردم -البته تعداد کمی- در حال گشتن بودند و با رابطهای کاربری مختلفی تعامل داشتند.
در یکی از ایستگاهها، فردی روی صندلی راحتی نشسته بود که یک کلاه نورانی روی سرش قرار داشت. ایلیا توضیح داد: «اینها در حال معامله در «بازار ایده» هستند. آنها ایدههای نوآورانه خود -از طراحی یک محصول جدید تا یک نظریه علمی- را در شبکه به اشتراک میگذارند و دیگران بلافاصله با اختصاص اعتبار از آن ایده حمایت میکنند. اگر ایده در آینده به نتیجه برسد، همه حامیان به نسبت سرمایهگذاریشان سود میبرند. ریسک و سرمایه بهطور شفاف و جمعی مدیریت میشود.»
برایم کمی آشنا بود، در گذشته این کار را شرکتهای سرمایهگذاری جسورانه (VCها) انجام میدادند. ولی حالا نوعی کرادفاندینگ با اعتبار شخصی انرژی شکل گرفته بود.
در ایستگاه دیگر، یک دیوار عظیم شفاف، جریان زنده تراکنشهای انرژی را در سطح شهر نشان میداد. میتوانستی ببینی چگونه یک خانواده با فروش مازاد انرژی تولیدی پنلهای خانگی خود به همسایهاش، اعتبار کسب میکند، یا چگونه یک هنرمند با خلق یک اثر دیجیتال منحصربهفرد، اعتبار دریافت میکند.
تقریباً هیچ خللی به امنیت شبکه تراکنشها وارد نمیشد. هر تراکنش با یک الگوی بیومتریک پیچیده -ترکیبی از اسکن شبکیه، امواج مغزی و حتی ریتم ضربان قلب- امضا و در یک زنجیره بلوکی جهانی ثبت میشد که دستکاری در آن غیرممکن بود. به نظر میرسید کلاهبرداری، دزدی هویت و پولشویی به موزههای تاریخ سپرده شده بودند.
ناگهان ذهنم به گذشته برگشت، تلاشهایی که برای پسانداز انجام میدادم و حق بیمهای که برای بازنشستگی پرداخت میکردم.
با کنجکاوی، از ایلیا پرسیدم: «پس پسانداز برای آینده چطور؟ بازنشستگی؟»
او پاسخ داد: «مفهوم «پسانداز» به آن شیوه قدیمیاش منسوخ شده. ارزش شما در شبکه، بر اساس سرمایه اجتماعی و مهارتهای شماست که البته مدام در حال تغییر است. در «بازار مهارت»، شما میتوانید مهارتهای خود -مثلاً تدریس ادبیات کهن یا تعمیر روباتهای خانگی- را به نسلهای بعدی آموزش دهید و اعتبار کسب کنید. سیستم بهطور خودکار یک سبد متعادل از سرمایهگذاری در پروژههای پایدار و کمریسک جهانی برای شما ایجاد میکند. شما نه مالک یک عدد ثابت، بلکه سهامدار یک اکوسیستم زندهاید.»
لحظهای در جای خود ایستادم و مبهوت به این دنیای جدید خیره شده بودم، به یاد ترافیک، صفهای طولانی بانک، استرس تبدیل طلا و ارز، نگرانی از کاهش ارزش پول و تمامی پیچیدگیهای سیستم قدیمی افتادم. در اینجا، پول از یک ابزار قدرت و انباشت ثروت، به یک ابزار سیال برای تبادل واقعی «ارزش» و «انرژی» بین انسانها تبدیل شده بود. تمرکز از «داشتن»، به «بودن» و «مشارکت کردن» تغییر کرده بود، انگار اقتصاد اگزیستانسیالیست شده باشد.
با اعتبار اولیهای که داشتم، یک نوشیدنی گرم از یک دستگاه کافه خودکار خریدم. تراکنش آنی انجام شد. فقط یک حس رضایت و تایید از طرف سیستم آمد: «ممنون که در چرخه اقتصاد انرژی مشارکت کردید.»
صدای لرزش ساعت هوشمندم به من یادآوری کرد که زمان بازگشت فرا رسیده است. هنگام بازگشت تنها یک چیز در ذهنم مانده بود: آینده، دیگر درباره پول در بانکها نیست. درباره «ارزش و اعتبار» در شبکهای از اعتماد هوشمند و انسانی است. و این، شاید زیباترین شکل ثروت است که میتوانستم تصور کنم.
بانکها و وضعیت پول در سال ۲۰۷۵
پس از گذراندن پنج دهه تحولات شگرف در فناوری، اقتصاد و جامعه، بانکها دیگر همان نهادهای شناختهشده قرن بیستم نیستند؛ پول به کالایی فراگیر و دیجیتال بدل شده که فراتر از کارت و اسکناس حرکت کرده و ذهنیت انسانها را نیز تغییر داده است. البته احتمالاً شکل و شمایلی که پول و بانک در سال 2075 داشته باشند با تصویر ذهنی من، تفاوت زیادی داشته باشد. ولی میتوان تحولات زیر را با درصدی از احتمال در آینده بانکداری و نظام پولی مشاهده کرد