حکایت بوی بد و تالار بورس
حاضران حکیم را پرسیدند که این چه تدبیر و طبابت بود؟ گفت اشتغال وی به طویله وفاضلاب بوی خوش را بر وی حرام گردانیده. اندکی بوی بد بدو رسانیدم و شد آن چه شد...

از طلا گشتن پشیمان گشته ایم                       مرحمت فرموده ما را مس کنید

آورده‌اند که روزی شخصی که به تخلیه فاضلاب و طویله و ... اشتغال داشت از بازار عطرفروشان گذر کرد. در میانه بازار ناگهان غش نمود! و بر زمین افتاد.هر کس برای مداوا نظری می‌داد. کسی آب قند بر بالین آورد. دیگری بوی خوش زیر دماغش گرفت. یک نفر سیلی می‌زد و دیگری شیون اما افاقه نکرد و بیچاره همچنان غش کرده بر زمین افتاده بود. حکیمی!!!! که در این بین نظاره‌گر اوضاع بود و از قضا این بیچاره را می‌شناخت به سراغ طویله رفت و اندکی پهن آورد و زیر دماغ وی گرفت. به محض استشمام بهوش آمد و از جای برخاست و راه خویش گرفت و رفت.

حاضران حکیم را پرسیدند که این چه تدبیر و طبابت بود؟ گفت اشتغال وی به طویله وفاضلاب بوی خوش را بر وی حرام گردانیده. اندکی بوی بد بدو رسانیدم و شد آن چه شد...

روزگاری بود که بازار سرمایه و جناب شاخصش به استشمام اخبار بد اشتغال داشت و همچنان راه صعود می‌گرفت. تحریم‌های ظالمانه شدت می‌گرفت، خودرویی‌ها مثبت می‌‌شدند. دلار لعنتی بالا می‌رفت شیمیایی‌ها افسار گسستند. نرخ سود بانکی افزایش داشت و سوئیفت قطع شد، بانکی‌ها سربلند کردند. پالایشی‌ها که بی دلیل و با دلیل بالا می‌رفتند. شرکت‌ها برای رشد عجله داشتند و برای تسریع روند تعدیل منفی می‌دادند.تا اینکه خبر آوردند که دولت تدبیر و امید آمد، ژنو به توافق ختم شد، هیئت تجاری فرنگی به ایران آمد، پول نفت را دادند، پول گاز جدا!!!!!! گویا اشتغال به اخبار بد، استشمام بوی خوش را بر ما حرام گردانیده. حکیمان! شما را به خدا اگر خبر بدی دارید اکنون انتشارش دهید شاید اثر کرد.

پیمان تاتایی - مدیر سرمایه‌گذاری صندوق بذر امید آفرین