جدیدترین نظرسنجی انتخابات آمریکا: رامنی 52درصد - اوباما 45درصدجديدترين نظرسنجي موسسه گالوپ نشان ميدهد پيش از آغاز سومين مناظره ميان دو نامزد ، رامني داراي محبوبيت بيشتري است .به گزارش باشگاه خبرنگاران به نقل از پايگاه خبري سان نيوز ؛ نظرسنجي جديد موسسه گالوپ نشان ميدهد پيش از آغاز سومين مناظره ميان اوباما و رامني ، رييس جمهور كنوني آمريكا با كاهش محبوبيت مواجه شده است .بر اساس اين نظرسنجي اوباما با كاهش 7 درصدي محبوبيت به 45 درصد و رامني 52 درصد رسيده است .گفتني است مناظره امشب ميان اوباما و رامني با موضوع سياست خارجي برگزار مي گردد.موسسه گالوپ يكي از معتبرترين موسسات نظرسنجي است كه طي سالهاي گذشته پيش بيني هاي صحيح فراواني را بر اساس نظرسنجي هاي خود انجام داده است ---------------------------------------------------------------------------------------------------مطهری: احتمال استیضاح رئیس‌جمهور زیاد است عضو کمیسیون فرهنگی مجلس، با بیان اینکه احمدی نژاد و مشایی هنوز تمام افکار خود درباره مکتب ایرانی را بروز نداده‌اند، گفت: افراد کمی خطرات دولت احمدی‌نژاد و اطرافیان وی را متوجه شدند.علی مطهری در گفت‌وگوی با خانه ملت، ضعف کابینه دولت احمدی‌نژاد را عامل اصلی وضعیت کنونی اقتصادی، فرهنگی و سیاسی کشور خواند و تأکید کرد: طرح سئوال از رئیس‌جمهور چهره دولت را آشکار می‌کند و هرچه مسائل آشکار و روشن‌تر شود به نفع مردم است.شما به عنوان عضو کمیسیون فرهنگی مجلس وضعیت نظارت بر رسانه‌ها و مطبوعات را چطور ارزیابی می‌کنید؟ عملکرد دولت در این زمینه چگونه بوده است؟ نظارتی که در این بخش بر مطبوعات است معیارهای مشخصی دارد یا براساس گرایش‌های سلیقه‌ای صورت گرفته است؟ درباره موضوع توقیف روزنامه شرق نظر هیات نظارت بر مطبوعات چگونه بوده است؟با توجه به اینکه چند تن از اعضای هیأت نظارت بر مطبوعات تغییر کرده‌اند، در زمان حاضر این هیات ترکیب قابل قبولی نسبت به گذشته پیدا کرده است و اکنون فضای بهتری بر هیأت حاکم است و اعضای آن نسبت به مسئله آزادی بیان اهمیت بیشتری قایل هستند و بسیاری از سختگیری‌هایی که در گذشته بود، اکنون نیست.معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد هم نسبت به معاونت قبلی بهتر شده است و نگاه خوبی به مطبوعات و رسانه‌ها دارد. ترکیب فعلی هیأت نظارت بر مطبوعات رفتار قابل قبولی را ارائه کرده است.البته در برخی موارد وجود اختلاف نظر امری طبیعی است. به عنوان مثال درباره روزنامه شرق نظرات مختلف بود اما تصمیم نهایی بر اساس اکثریت آراء گرفته شد. در این موارد همواره فضای رسانه‌ای بر تصمیمات هیأت تأثیرگذار است. فضایی درباره کاریکاتور روزنامه شرق از سوی برخی خبرگزاری‌ها ایجاد شد که به طور طبیعی در کار هیأت نظارت اثر گذاشت.به مجرد اینکه این کاریکاتور در روزنامه شرق چاپ شد برخی خبرگزاری ها به طور مسلسل اخباری راجع به این موضوع منتشر و فضایی ایجاد کردند که بر اثر آن صبح فردا در مجلس نامه‌ای با بیش از ۱۰۰ امضا در محکومیت این کاریکاتور تهیه شد. این موضوع روی تصمیم‌گیری هیأت نظارت تأثیر گذاشت و در این میان شخص وزیر هم احساس مسئولیت کرد و قبل از آنکه جلسه هیأت نظارت بر مطبوعات تشکیل شود اعلام کرد که روزنامه شرق توقیف خواهد شد. این اظهارنظر از نظر حقوقی و قانونی اقدام درستی نبود و اعلام آن باید به نظر هیأت موکول می‌شد.حتی وزیر ارشاد بنا داشت تلفنی نظر موافق اعضای هیات نظارت را بگیرد و اعلام شود اما ما گفتیم حتما باید جلسه‌ هیأت تشکیل و استدلال‌ها شنیده شود، که در نهایت، هیات به توقیف روزنامه شرق و معرفی آن به دادگاه رای دادند.من با توقیف روزنامه شرق موافق نبودم و معتقد بودم باید به تذکر و ارجاع به دادگاه اکتفا شود چرا که توقیف یک روزنامه آثار روانی و اجتماعی بر جای می‌گذارد و شرایط کشور را بحرانی نشان می‌دهد. ما در هیأت نظارت باید به حداقل توقیف روزنامه‌ها اکتفا کنیم. به هر حال رأی گیری و نظر اکثریت، تصمیمات هیات نظارت بر مطبوعات را مشخص می‌کند. البته برخی سخت‌گیری‌ها در حوزه مطبوعات کشور ناشی از فشار نهادهای امنیتی کشور است که گاه به خاطر دستورالعمل‌هایی که از این نهادها به هیأت نظارت می‌رسد هیأت مجبور می‌شود تذکری بدهد یا اقدامی در جهت محدود کردن مطبوعات انجام دهد.شخصا برخی ملاحظات مانند این که انتقاد از وضع اقتصادی را به عنوان سیاه نمایی معرفی کنیم یا نسبت به افرادی که در بحران سال ۸۸ نقش داشتند حساسیت بیش از حد نشان دهیم که از اینها ذکری در مطبوعات نباشد یا ایراد گرفتن از چاپ عکس خاتمی در روزنامه‌ها را قبول ندارم و این اقدامات سیاست‌های خوبی نیستند.بر این اساس دست هیأت نظارت در مواردی بسته است.نظر شما در باره به کارگیری نظارت بیشتر بر فضای سایبری با توجه به گسترش روز افزون آن چیست؟ آیا نیازی احساس می‌شود که نظارت بر فضای سایبر متولی مشخصی پیدا کند؟ آیا شرایط موجود در فضای سایبر جوابگوی نیازهای لازم است؟شورای عالی فیلترینگ کشور ۱۳ سازمان و نهاد و وزارتخانه را در بر می‌گیرد که کار آنها ارتباطی با هیأت نظارت بر مطبوعات ندارد. این شورا درباره فیلتر کردن یک سایت تصمیم می‌گیرد و در این زمینه جنبه‌های اخلاقی و سیاسی در نظر گرفته می‌شود که متأسفانه حساسیت در مسائل سیاسی بیشتر است.بخشی از فضای مجازی که زیر نظر هیأت نظارت بر مطبوعات است خبرگزاری‌ها و پایگاه‌های اطلاع‌رسانی است که این سایت‌ها از چند ماه پیش پس از تصویب آیین‌نامه مربوط به قانون مصوب مجلس توسط دولت، تحت نظارت هیأت نظارت بر مطبوعات قرار گرفتند و قانون مطبوعات بر آنها حاکم است ولی در سایر موارد دست هیأت بسته است و کار به همان شورای فیلترینگ واگذار شده است.به میزان گزارش‌هایی که از مطبوعات در هیأت نظارت بررسی می‌شود، از خبرگزاری‌ها و پایگاه‌های اطلاع رسانی در فضای مجازی گزارش تهیه نمی‌شود. بنابراین نظارت کاملی بر این سایت‌ها در حال حاضر وجود ندارد و با توجه به اینکه بسیاری از اخباری که در مطبوعات منتشر می‌شود برگرفته از اخبار سایت‌ها و خبرگزاری‌ها در فضای مجازی است، وقتی از مطبوعات درباره درج مطلبی پرسش می‌شود، آنها به مطالب مندرج در این سایت‌ها و خبرگزاری‌ها استناد می‌کنند و مسئولیت اصلی را متوجه آنها می‌دانند.به عنوان مثال اقدامی که اخیراً یک خبرگزاری انجام داد و نامه‌ محرمانه و طبقه‌بندی شده‌ای از رئیس جمهور خطاب به استانداران درباره دخالت نمایندگان در امور اجرایی را منتشر کرد، فارغ از محتوای نامه، عملی غیرقانونی بود و این خبرگزاری تذکری در این زمینه دریافت کرد.با تصویب طرح یا لایحه جامع نظام رسانه این امر سامان بهتری پیدا می‌کند و مشخص خواهد شد که نظارت بر خبرگزاری‌ها و سایت‌های خبری همچنان بر عهده هیأت نظارت بر مطبوعات باشد یا مثلا به شورای عالی فضای مجازی کشور واگذار شود. به هرحال باید سایت‌های فضای مجازی شناسنامه‌دار و ثبت شوند چرا که گاه آبروی افراد در فضای مجازی برده می‌شود، پس باید افرادی متولی این سایت‌ها شوند و مسئولیت محتوای آن را بپذیرند تا تهمت‌ها، دروغ‌ها و اشتباهات قابل پیگیری باشد.فعالیت‌های سینمایی یکی از شاخه‌های مهم فرهنگ کشور است، در نه ماه اخیر موضوع مهمی که در حوزه سینمایی کشور مطرح بوده موضوع انحلال خانه سینما از سوی وزارت ارشاد و احیاء مجدد آن پس از انحلال بود، نظر شما در این باره چیست؟من از ابتدا با انحلال خانه سینما موافق نبودم و معتقد بودم مشکلات خانه سینما با گفت‌وگو قابل حل است. اتفاقات رخ داده در این حوزه بیشتر ناشی از اختلاف نظر بین مسئولان است. یعنی مسئولان وزارت ارشاد قائل به انحلال خانه سینما بودند ولی اکنون نظر مقامات عالی رتبه دولت بر انحلال نیست و این امر باعث تغییر در نظر وزارت ارشاد شده است. به هر حال تزلزل در تصمیمات مقامات اجرایی کشور در این زمینه امر مثبتی نبود چرا که تصمیم‌های دولت باید ثبات داشته باشد. این عدم ثبات، اقتدار حکومت را کم می‌کند.پروژه سینمایی لاله از موضوعاتی است که بحث‌های زیادی در کمیسیون فرهنگی مجلس به دنبال داشت، نظر شما درباره اجرای این پروژه چیست؟در اینکه ساخت فیلم لاله اولویت اول فرهنگی کشور نیست تردیدی وجود ندارد. این موضوع در کمیسیون فرهنگی هم مطرح شد اما تشخیص اولویت‌ها بر عهده سازمان سینمایی است.این کمیسیون در حوزه فرهنگ نمی‌تواند وارد حیطه اجرا شود و برای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سازمان سینمایی تعیین تکلیف کند.در این مورد مجلس حداکثر می‌تواند پس از ساخت فیلم اگر محتوای آن نامناسب بود اقدام نظارتی انجام دهد و مثلا از ابزار سؤال یا استیضاح و برکناری وزیر استفاده کند. فعلا با توجه به قولی که وزارت ارشاد برای اصلاح فیلمنامه داده، باید منتظر ماند.کارگردان این فیلم به همراه رئیس سازمان سینمایی وزارت ارشاد به کمیسیون فرهنگی آمدند و توضیحاتی دادند. من از طرف کمیسیون فیلمنامه پروژه لاله را مطالعه کردم و گزارش دادم. روح این فیلمنامه القاء تفکر فمینیستی و تقابل میان زن و مرد و وجود جامعه مردانه در ایران است که لاله با آن مبارزه می‌کند و سرانجام با برنده شدن در مسابقات رانندگی پیروز می‌شود.گرچه مجریان این پروژه مدعی هستند که می‌خواهیم نشان دهیم که بانوان تا این حد در ایران آزاد هستند و فضای اجتماعی برای بانوان باز است و از طرفی با سیر در نقاط مختلف کشور نشان می دهیم که ایران کشوری عقب افتاده نیست.خصوصا که این فیلم بیشتر برای مخاطب خارجی و خنثی کردن تبلیغات ضد ایران در جهان ساخته می‌شود. همچنین می‌گویند این فیلم برای قشر خاصی از جامعه ساخته می‌شود.پروژه لاله مصداق فیلم فاخر نیست، نیک نژاد برای ساخت فیلم لاله باید از گذشته خود تبری بجویدبحث دیگر درباره فیلم لاله موضوع کارگردان آن بود.کمیسیون فرهنگی مجلس از طرفی فیلم‌ لاله را مصداق فیلم فاخر نمی‌دانست تا چنین بودجه‌ای به آن اختصاص داده شود، و از سوی دیگر ابهاماتی درباره کارگردان فیلم داشت. سوال این است که آیا فردی که فیلم‌های نامناسب در هالیوود ساخته است بدون اینکه از گذشته خود تبری جسته باشد می‌تواند برای ساخت فیلم لاله مورد استفاده قرار گیرد و آیا این اقدام و ورود این گونه افراد به این عرصه به صلاح فرهنگ و سینمای کشور هست یا خیر؟یک نمونه از فیلم‌های اسدالله نیک‌نژاد کارگردان پروژه لاله که به عنوان نمونه به دست ما رسید، از نظر اخلاقی قابل دیدن نبود.آیا وزیر ارشاد موافق ساخت پروژه لاله است؟موافقت وزیر ارشاد با ساخت فیلم لاله تحت فشار مقامات ارشد دولت انجام گرفته استدر جلسه کمیسیون فرهنگی مجلس با وزیر ارشاد، برداشت اعضا این بود که وی با اجرای این پروژه مخالف است و حتی به نوعی از مخالفت‌های اعضای کمیسیون با ساخت این فیلم استقبال می‌کرد اما بعد از چندی دیدیم اعلام موافقت کردند. با توجه به قولی که گفته می شود در نیویورک مقامات عالی‌رتبه دولت به اسدالله نیک نژاد برای ساخت این فیلم داده‌اند، این احتمال تقویت می‌شود که موافقت وزیر ارشاد با ساخت فیلم لاله تحت فشار مقامات ارشد دولت انجام گرفته است.برخی انتقادهای شما درباره تفکر لیبرالیستی دولت در حوزه فرهنگ باعث شد تا در پاسخ به شما بگویند آقای مطهری نگاه همه جانبه‌ای به مسئله فرهنگ ندارد، نظر شما درباره این اظهارنظرها چیست؟ما اصول و مبانی و معیارهایی داریم، اگر روش فرهنگی ما منطبق بر این اصول باشد ما اسلامی و اصولگرا هستیم، اما اگر منطبق نباشد دچار مشکل هستیم. مثلا نگاهی که ایشان به عنوان رئیس‌جمهور به مسئله امر به معروف و نهی از منکر و وظیفه دولت اسلامی در این خصوص دارد تأثیر منفی زیادی در جامعه گذاشته است، ضمن این که مخالف اجماع فقهاست.اینکه رئیس جمهور در تلویزیون اعلام می‌کند که اساساً دولت وظیفه‌ای در قبال نظارت بر اموری مانند عفاف و حجاب ندارد و صرفا باید کار فرهنگی کرد، این چراغ سبزی به افراد سهل انگار در این موضوع است که اثر منفی خود را بر جامعه ما گذاشته است.اگر فردی به عنوان یک تحلیل‌گر و نظریه‌پرداز چنین سخنی بگوید چندان مهم نیست ولی وقتی رئیس جمهور کشور این حرف را می‌زند، آثار خاص خود را در جامعه بر جای می‌گذارد.همین‌طور در باب مسئله مکتب ایران حرف‌هایی مطرح می‌کنند که با مبانی اسلامی جور در نمی‌آید‌. مثلا می‌گویند ما برای تبلیغ انقلاب و اسلام به دلیل آنکه طالبان و القاعده هم از اسلام می‌گویند از اسلام سخن نگوییم و از ایران بگوییم و وقتی در تنگنا قرار می‌گیرند می‌گویند منظور ما این است که از برداشت ایرانی از اسلام و از اسلام ایرانی سخن بگوییم. این یک نوع قومیت‌گرایی و تفرقه‌افکنی در جهان اسلام است.بزرگ کردن کوروش و داریوش و معرفی آنها به عنوان الگوی مدیریت برای جامعه ما یک اشتباه و نوعی ارتجاع است. ممکن است کوروش نقاط مثبتی هم داشته باشد اما هرگز الگوی ما نیست.رئیس‌جمهور ۲ یا ۳ سال پیش در مصاحبه تلویزیونی قبل از سفر به نیویورک مدل مدیریتی خود را مدل کوروش معرفی و اعلام کرد که تصمیم دارد در سازمان ملل این مطلب را بگوید و کوروش را به جهانیان بشناساند، اما مخالفت‌هایی صورت گرفت و عقب نشینی کردند. به نظر می‌رسد که احمدی نژاد و مشایی هنوز تمام افکار خود در این زمینه را بروز نداده‌اند.همچنین چند سال پیش در صدد برگزاری جشن نوروز در تخت جمشید بودند که جشنهای ۲۵۰۰ سال شاهنشاهی ایران را تداعی می‌کرد و با مخالفت برخی نخبگان و نیز رهبری مواجه شد و پس از آن در تهران به مراسم محدودی با ساخت ماکت تخت جمشید اکتفا کردند. البته اشکال ندارد که نوروز را جدای از خرافات آن به عنوان یک رسم خوب ایرانی در زمان اعتدال طبیعت به دنیا معرفی کنیم اما باید آن را در حد خودش ببینیم، یعنی انتخاب بهترین زمان سال برای دید و بازدید و تفریح و سیاحت، نه این که از آن به "مکتب نوروز" تعبیر کنیم که گویی می‌خواهد جایگزین اسلام شود.من پس از ورود به مجلس بارها گفتم که این دولت نگاه فرهنگی خاصی دارد. بسیاری از افرادی که اکنون مخالف احمدی نژاد شده‌اند آن موقع ضد ما صحبت می‌کردند و مانع نطق من در مجلس می‌شدند ولی اکنون انتقادات تندتری را مطرح می‌کنند.نباید از این نکته غفلت کنیم که خطر این دولت غیر از قانون‌گریزی و تفرقه‌ای که در کشور ایجاد کرده، نگاه فرهنگی است که به وجود آورده و این مسئله ریشه دارتر از دو موضوع قبلی است.برخی توجه نمی‌کنند که رئیس جمهور و اطرافیان وی چه می‌گویند و کدام ریشه‌ها را می‌زنند. تعداد بسیار کمی خطر این افراد را متوجه شدند. از جمله آقای مصباح بودند که البته حرف‌های خود را خیلی دیر مطرح کردند، زمانی مطرح کردند که اینها شکل گرفته بودند.تز اینها این است که ما به جای اسلام از توحید، عدالت، آزادی و عشق به انسانها که مشترک میان ادیان الهی است سخن بگوییم. یا می‌گویند به جای بیداری اسلامی از بیداری انسانی بگوییم و اخیرا رئیس جمهور گفت وقتی در منطقه ما از آزادی سخن می‌گویند این همان بیداری انسانی است و وقتی در آمریکا شعار آزادی می‌دهند این همان بیداری اسلامی است. این حرف‌ها از بین بردن‌ مرزها و انحراف فکری و فرهنگی است. اما مهم رفتار ما در قبال این گفته‌هاست. آیا باید در برابر این اظهارات حساس باشیم یا خیر؟ آیا باید روش شهید مطهری را داشته باشیم که مو را از ماست می‌کشید یا خیر؟به عنوان مثال در سال‌های منتهی به پیروزی انقلاب، جزوه‌های گروه فرقان در برخی مساجد و دانشگاه‌ها رواج داشت و بسیاری آن را به عنوان جزوه و حرف چند جوان می‌دانستند که ارزشی ندارد اما شهید مطهری که معیارش میزان تأثیرگذاری یک فکر بود نگران گسترش این تفکر به عنوان تفکر انقلاب اسلامی در بین دانشجویان و جوانان بودند‌. عده‌ای هم این پدیده را می‌دیدند اما بی‌تفاوت از کنار آن می‌گذشتند. به نظر من باید روی این مسائل حساس باشیم.برخی از اهالی فرهنگ معتقدند ما در کشور دچار هرج و مرج فرهنگی هستیم و سهم قابل توجهی از مشکلات فرهنگی کشور را متوجه مجلس می‌دانند و بر این باورند نظارت ضعیف کمیسیون فرهنگی باعث این موضوع شده است، نظر شما در این باره چیست؟ آیا نظارت مجلس بر حوزه فرهنگ پویا و سازنده بوده است؟در حوزه فرهنگ کشور انتقادهایی به مجلس و کمیسیون فرهنگی هم وارد است. مثلا اگر کمیسیون نسبت به فیلم‌های سینمایی حساس‌تر بود وضعیت به اینجا نمی‌رسید.من در مجلس هشتم بارها گفتم فیلم‌هایی که می‌خواهد اکران شود باید قبل از اکران حتماً آنها را ببینیم، اما این مطلب جدی گرفته نشد.چند روز پیش فیلم «برف روی کاج‌ها» را دیدیم. فیلم خوبی نبود. پیام آن این است که اگر مردی با زن دیگری ارتباط مشروع یا نامشروع برقرار کرد همسر وی هم حق برقراری ارتباط با مرد دیگری را دارد. حال سؤال این است که چرا از ابتدا مجوز ساخت چنین فیلمی صادر می‌شود؟اکنون چند فیلم از وزارت ارشاد مجوز اکران گرفته اما سازمان تبلیغات اسلامی اجازه اکران آنها را در سینماهای خود نمی‌دهد. به نظر می‌رسد که اگر آن فیلمها هم مانند فیلم برف روی کاج‌ها باشد اقدام آنها اقدام درستی است.ایراد کار در ساخت فیلم این است که خلاصه و طرح کلی فیلم در اختیار مرجع صدور مجوز قرار می‌گیرد‌ و تصمیم‌گیری می‌شود. به عنوان مثال درباره فیلم برف روی کاج‌ها گفته‌اند که می‌خواهیم خیانت را در این فیلم نمایش دهیم. اما پس از گرفتن مجوز، فیلم متفاوتی ساخته می‌شود. در حالی که در همان ابتدا باید متن کامل فیلمنامه به دقت توسط چند کارشناس مطالعه شود.طیف‌بندی های مختلفی در فضای سیاسی کشور وجود دارد و برخی فضای سیاسی جامعه را به اصولگرا و اصلاح طلب تقسیم بندی می کنند این تقسیم بندی را چقدر قبول دارید؟البته در این مدت کشور به طور کامل در دست اصول‌گراها نبوده. من بارها گفته‌ام که آقای احمدی‌نژاد نه اصول‌گراست و نه اصلاح‌طلب، بلکه ایشان و آقای مشایی یک جریان سوم هستند.البته نمی‌توانیم از اصول‌گراها در خصوص وضعیت فعلی کشور سلب مسئولیت کنیم چون به وظایف خودشان عمل نکردند.به طور کلی من یک ایراد اساسی به اصولگراها دارم که این، مانع بسیاری از اصلاحات و باعث ایجاد بسیاری از تخلفات در کشور شده و آن نوع نگاهی است که این‌ها به ولایت‌فقیه دارند، یعنی بخشی از اصولگراها فکر می‌کنند هر اقدامی که می‌خواهند انجام دهند، اول باید بروند اجازه بگیرند، یعنی بپرسند که آقا این کار را انجام دهیم یا خیر؟ گاهی هم می‌گویند جلوتر از رهبری حرکت نکنید، اگر لازم بود خود آقا می‌گفتند. بعد راجع به خیلی چیزها سکوت می‌کنند، حرف نمی‌زنند و همین سکوت‌ها باعث شده ما در خیلی حوزه‌ها اعم از فرهنگ، اقتصاد و سیاست خارجی دچار مشکل شویم. این گروه از اصولگراها همه چیز را موکول می‌کنند به رهبری که ما چون خیلی ولایت مدار هستیم اینجا شرایط کشور اقتضا می‌کند که چیزی نگوییم، سکوت کنیم، صبر کنیم. حالا هم که می‌گویند آخر دولت است رهایش کنید. بعد می‌رسیم به اول دولت جدید، می‌گویند فعلا دولت در حال استقرار است رهایش کنید. یعنی وظایف خود را به بهانه‌های مختلف از جمله ولایت فقیه انجام نمی‌دهند. این یک مشکلی است.آقای احمدی نژاد در مصاحبه تلویزیونی شهریورماه خود به صراحت گفت که من قانونی را که منطبق بر قانون اساسی تشخیص بدهم امضا و اجرا می‌کنم ولی قانونی را که خود شخصا منطبق بر قانون اساسی تشخیص ندهم نه امضا می‌کنم و نه اجرا. این یعنی چه؟ یعنی استبداد و دیکتاتوری و به توپ بستن مجلس. خب اگر مجلس یک مجلس واقعی باشد واقعا یک چنین فردی، می‌خواهد آقای احمدی‌نژاد باشد یا هر فرد دیگری، با شخص کاری نداریم، حتی یک روز هم نباید در مسند ریاست جمهوری باقی بماند. بلافاصله باید او را استیضاح کنند و رای به عدم کفایت سیاسی وی بدهند. اگر واقعیت را می‌خواهیم و قصد داریم طبق اصول جلو برویم باید اینگونه باشد. ولی وقتی همه می‌گویند حالا یک چیزی گفت رهایش کن، فعلا صلاح نیست، در تحریم به سر می‌بریم یا موضوعات دیگر، این گونه کشور درست نمی‌شود.البته من قبول دارم که نظام ما نظامی خاص بوده و بالاترین مقامش ولایت فقیه است. ما مثل مجلس فرانسه و انگلیس نیستیم که بگوییم بالاخره مجلس و نخست‌وزیری هست و تمام شد، ولی این به این معنا نیست که همه وظایف را به بهانه ولایت‌مداری تعطیل کنیم. من معتقدم مجلس باید کار خود را انجام دهد. نماینده باید به وظیفه خود عمل کند، اگر رهبری در جایی مخالف باشد رسما و علنی و از طریق رسانه‌ها اعلام می‌کنند یا پیغام می‌دهند که این کار را نکنید. دیگر، اینکه ما بترسیم و هر بار برویم سوال کنیم که آقا این کار را بکنیم یا نکنیم اصلا معنی ندارد. مثلا می‌گوییم سوال کنیم، می‌گویند اگر آقا بگوید من سوال می‌کنم. خب اگر آقا بگوید که سوال آقا می‌شود نه سوال مجلس. ما باید این دو حوزه را از هم جدا کنیم. هر بار پای رهبری را به میان نیاوریم. درست نیست که ما مسئولیت همه کارها را به گردن رهبری بیندازیم و رهبری را سپر خود قرار دهیم بلکه باید مجلس را سپر رهبری قرار دهیم.بعد از دوره اول ریاست جمهوری احمدی ‌نژاد اکثر سران اصولگرا می‌گفتند ادامه مدیریت وی به صلاح کشور نیست، من با همه ملاقات داشتم، همه این حرف را می‌گفتنداین یک مشکل اساسی اصولگراهاست که باعث مشکلات امروز کشور شده است. مثال دیگری عرض می‌کنم. بعد از دوره اول آقای احمدی‌نژاد اکثر سران اصولگرا می‌گفتند ادامه مدیریت وی به صلاح کشور نیست. من با همه ملاقات داشتم، همه این حرف را می‌گفتند. من در آن زمان دنبال این بودم که آقای ولایتی بیاید و توافق شود که آقای احمدی‌نژاد کنار برود. همه گفتند درست است، طرح خوبی است، واقعا نمی‌شود مدیریت آقای احمدی نژاد ادامه پیدا کند. ولی بعد اعلام می‌کردند که ما احساس می‌کنیم میل آقا به احمدی نژاد است. (البته الان نظر من به آقای ولایتی نیست چون در یک شرایط ویژه قرار داریم و به علاوه مواضع ایشان در باره بحران سال ۸۸ منصفانه نبود.)چنین برخوردی گویای آن است که اصلا شماها تصمیم‌گیر نیستید و نقشی ندارید، در حالی که آقا هم چیزی در این زمینه نگفته بودند و اساسا رهبری در انتخابات ریاست جمهوری نظر خود را از طریق شورای نگهبان و تأیید صلاحیت کاندیداها اعمال می‌کنند و این از اختیارات ایشان و کاملا قانونی است، بعد از آن دیگر به عهده مردم است و نباید دنبال تمایل قلبی رهبری باشیم.به نظر من یکی از ریشه‌های فتنه سال ۸۸ همین بود که عده‌ای از اصولگراها دائما می‌خواستند آقای احمدی‌نژاد را به عنوان کاندیدای مورد نظر رهبری معرفی کنند. در انتخابات سال ۹۲ هم باید مراقب باشیم که اساسا ساحت رهبری از این مسائل به دور باشد.به هرحال آنها می‌گفتند ما احساس می‌کنیم میل آقا به احمدی نژاد است. خب آقا وقتی احساس کند اکثریت شما رفتید روی فرد دیگری توافق کردید مخالفت نخواهند کرد. شما باید حتی روی نظر آقا تاثیر بگذارید. یعنی گاهی شرایط را افراد فراهم می‌کنند که رهبری بیاید حرف خود را بزند. مثل دوران امام خمینی که امام یک کلمه راجع به دکتر شریعتی حرف نزد اما شهید مطهری این همه حرف زد و نظریات خود را گفت.علتش این است که هر کدام در یک جایگاه هستند، یکی رهبر است یکی ایدئولوگ. این باید بگوید ولی رهبر فعلا صلاح نمی‌داند و در واقع امام با تأیید مؤکد شهید مطهری نظر خودش را درباره دکتر شریعتی به طور غیر مستقیم بیان کرد. هر کسی باید جایگاه خود را بداند. گاهی ما خودمان را می‌گذاریم جای رهبر و رهبر را می‌گذاریم جای خودمان. این روش ما روش درستی نیست.وارد حوزه اقتصادی شویم، تا به امروز دولت طرح‌های خوب زیادی را در حوزه اقتصادی مطرح کرده است اما متاسفانه برخی از این طرح‌ها فقط در حد شعار باقی مانده است، ارزیابی شما در این خصوص چیست؟ببینید، بعضی کارهای دولت خوب بود. مثلا کاری که درباره مسکن کردند در مجموع موفق و طرح خوبی بوده. اگر یادتان باشد قیمت مسکن چند سال پیش به سرعت بالا می‌رفت و خیلی وحشتناک شده بود. بالاخره دولت آمد وارد شد و قیمت را کنترل کرد. تا چند ماه پیش هم قیمت ثابت مانده بود اما اخیراً یک مقدار قیمت مسکن افزایش پیدا کرد که این هم مربوط به شرایط عمومی اقتصاد کشور است.اقدامات دولت در سرکشی به استان‌ها و رسیدگی به نقاط دورافتاده مفید بود، اما در مجموع دولت، دولت شلوغی است. تصمیمات ناگهانی زیاد دارد. انضباط مالی را خیلی رعایت نمی‌کند. یک جاهایی خیلی تبلیغاتی می‌خواهد وارد شود که این کار انجام شد و نتیجه آن چنین بود. این در ذات دولت است، یعنی شخص آقای احمدی‌نژاد ذاتاً سریع تصمیم می‌گیرد، سریع وارد عمل می‌شود و گاهی هم به دیوار می‌خورد و برمی‌گردد.من خاطره‌ای از زمانی که ایشان شهردار بود دارم. یک روز آقای احمدی‌نژاد به من گفت چون در مقابل دانشگاه ناشران مذهبی حضور ندارند و از قدیم هم توده‌ای‌ها بودند، می‌خواهیم یک مجتمع فرهنگی در مقابل دانشگاه تهران به نام شهید مطهری تأسیس کنیم و شما هم بیایید تا در آنجا مرکزی برای نشر آثار شهید مطهری وجود داشته باشد. ما گفتیم طرح خوبی است و استقبال کردیم. بعد از ۲۰ روز به ما زنگ زدند گفتند می‌خواهیم کلنگ بزنیم، ما هم رفتیم. آنجا جلسه‌ای برگزار کرده و نشسته بودند، اول من صحبت کردم و گفتم کار خوبی است. بعد آقای احمدی‌نژاد صحبت کرد. بعد رفتیم همراه با عکس و فیلم کلنگ‌زنی کردیم و در رسانه‌ها منتشر شد. یک ماهی گذشت، پرس‌وجو کردیم که این طرح به کجا رسید، گفتند این زمین بین بانک تجارت و متروی تهران اختلاف است و با هم دعوا دارند. گفتیم مگر اینها قبلا کنترل نمی‌شود؟! اصلا کنترل نشده بود.من احتمال می‌دهم ایشان در دولت هم همین‌گونه عمل می‌کنند. خیلی از کارها را سریع و بدون مطالعه کافی انجام می‌دهد. یا اینکه مثلا من خودم در تلویزیون دیدم آقای احمدی‌نژاد برای نخبگان سخنرانی می‌کرد؛ گفت که قرار شده ۳۰۰ خانه به نخبگان بدهند، یک عده گفتند ۳۰۰ تا کم است، گفت: کم است؟ گفتند: بله. گفت: بکن ۳۰۰۰ تا. بعد گفت آقای معاون علمی می‌شود یا نه؟ گفت: من نمی‌دانم بودجه‌اش به چه شکلی تامین می‌شود. گفت: آقای معاون اجرایی می‌شود یا نه؟ گفت: بله می‌شود. گفت: صلوات. همه صلوات فرستادند. یعنی تصمیم‌گیری پشت تریبون. بعضی کارها در دولت این‌گونه است. اول همه خوشحال می‌شوند اما عملا اجرا نمی‌شود. یک مقدار این روحیه بزن برو در شخص رئیس‌جمهور وجود دارد.به نظر من ایشان اعتقاد زیادی به قانون ندارد، می‌گوید آنچه را که ما خودمان تشخیص می‌دهیم انجام می‌دهیم. همین قانون یارانه‌ها را اصلا وی درست اجرا نکرد. درآمد حاصل از اصلاح قیمت‌ها ۲۸ هزار میلیارد تومان بود، دولت حدود ۴۳ هزار میلیارد تومان توزیع کرد و تازه همه این مبلغ را به خانوارها اختصاص داد در حالی که ۳۰ درصد آن باید به تولید اختصاص پیدا می‌کرد. یک محاسبه بکنید، از این ۲۸ هزار میلیارد تومان، طبق قانون نصف آن باید به خانوارها اختصاص پیدا می‌کرد که به هر نفر حداکثر ۱۵ هزار تومان می‌رسید.اما آقای احمدی نژاد با ۴۵ هزار و ۵۰۰ تومان شروع کرد، بر چه مبنایی؟ کسری حدود ۱۵ هزار میلیارد تومان را از کجا آورد؟ این کسری را از فروش نفت تامین کرد، ابتدا هم که از بانک مرکزی استقراض کرد اگرچه خودشان می‌گویند این تنخواه بوده. بعد پول را در جامعه سرازیر کرد، نقدینگی بالا رفت و به تولید هم کمک نکردند، قیمت تمام شده کالاها افزایش پیدا کرد. از طرفی تقاضا زیاد شد و عرضه هم به اندازه کافی نبود، خب تورم ایجاد شد و این مسائل پیش آمد. بعد هم که فروش نفت‌مان کم شد و به مشکل برخوردیم، حالا می‌خواهند این پول را تامین کنند، احتمالاتی هست که می‌گویند داستانی که برای ارز پیاده کردند و قضیه‌ای که پیش آمد، البته من به طور قطع نمی‌خواهم بگویم ولی قرائنی وجود دارد که نشان می‌دهد این، مسئله حساب‌شده‌ای بوده تا از این مابه‌التفاوت برای پرداخت و حتی افزایش یارانه‌ها کمک بگیرند.آقای جعفر قادری نماینده شیراز در مجلس هم در مناظره خود که در شیراز با آقای داوری برگزار شده بود این موضوع را مطرح کرده بودند.بله. در واقع دولت به مستاجری تبدیل شده که آخر ماه باید پول هنگفتی به موجه پرداخت کند و خودش را می‌زند به این در و آن در تا این پول را جور کند. یعنی دولت قانون را آن طور که باید اجرا نکرد و الا قانون مجلس بد نبود، اول گفته بود گام به گام و ظرف ۵ سال جلو می‌رویم، بعد هم سهم تولید را دیده بود. در مجموع خوب بود اما دولت خیلی چکشی وارد شد. به نظر من بخش مهمی از مشکلات اقتصادی ما به خاطر بد اجرا شدن قانون هدفمندسازی یارانه‌هاست.ایشان در اجرای این قانون آنچه را که تشخیص خودش بود عمل کرد، یعنی در مجلس هم که قانون هدفمندی یارانه‌ها در حال تصویب بود، آقای احمدی نژاد هنگام دفاع از نظریه خود گفت به نظر من به جای اینکه ما ظرف ۵ سال، ۵ بار شوک به جامعه وارد کنیم، ظرف ۲ یا ۳ سال، ۲ بار شوک وارد کرده و قیمت را ناگهان بالا ببریم و کار را تمام کنیم. در نهایت نظر مجلس تصویب شد، نمایندگان حرف آقای احمدی‌نژاد را شنیدند اما رای ندادند. ولی در عمل وی کار خودش را کرد. آنچه را که در مجلس می‌گفت انجام داد، حالا قانون هر چه بود. مجلس هم البته کوتاه آمد. هر بار که دولت گفت دست ما را در اجرای این قانون باز بگذارید، یک عده در مجلس که اینها استاد جوشکاری و تعامل هستند، فوری می‌گویند تعامل کنیم و قانون را نادیده می‌گیرند، در حالی که قانون به هرحال باید اجرا شود و اگر اشکال دارد باید دولت لایحه بیاورد و اصلاح شود.البته این نکته را هم بگویم که توقف قانون یارانه‌ها در شرایط امروز که دچار بی‌ثباتی اقتصادی هستیم کار درستی بود، چون با توجه به بالا رفتن نرخ ارز و در نتیجه قیمت فوب خلیج فارس حاملهای انرژی الان شکاف قیمتی مثلا بنزین نسبت به قیمت فوب خلیج فارس از زمان آغاز قانون هدفمندی بیشتر است یعنی به هیچ وجه به اهداف این قانون نرسیده‌ایم و پیشرفتی نداشته‌ایم بلکه عقبگرد داشته‌ایم.اگرچه از نظر صرفه‌جویی و جلوگیری از قاچاق سوخت توفیقاتی داشته‌ایم. ادامه اجرای این قانون باید موکول به برقراری ثبات اقتصادی شود.تا چه اندازه مشکلات اقتصادی که ما با آن دست به گریبان هستیم را ناشی از مصلحت‌اندیشی بیش از اندازه مجلس می‌دانید؟بله. هم کوتاه آمدن، هم برداشت غلط مجلس از شرایط که هر بار می‌گویند شرایط خوب نیست. اگر مجلس همان ابتدا جلوی این مسائل را می‌گرفت امروز ما به اینجا نمی‌رسیدیم. آنجا شل می‌گیرند حالا اینجا مکرر انتقاد می‌کنند. خب شما خودتان در ابتدا ضعیف برخورد کردید زمانی که دولت گفت دست ما باز باشد هر مقدار دوست داریم یارانه می‌دهیم. پس این قانون برای چه بود؟ سر یک کلمه آن بحث می‌شود، مخالف و موافق صحبت می‌کنند و در نهایت رای‌گیری می‌شود اما آخر دولت کار خودش را می‌کند.اینکه هر کاری بخواهند بکنند بعد هم همه جا از رهبری مایه بگذارند که آقا فرمودند تعامل، درست نیست. خب آقا تعامل براساس قانون گفتند یا بی‌قانونی؟بالاخره مجلس یا باید باشد یا نباشد. اگر هست قانونش باید درست اجرا شود. اگر نمی‌شود بیاییم استیضاح کنیم. اینگونه نمی‌شود کشور را اداره کرد. اینکه هر کاری بخواهند بکنند بعد هم همه جا از رهبری مایه بگذارند که آقا فرمودند تعامل، درست نیست. خب آقا تعامل براساس قانون را گفتند یا تعامل بر اساس بی‌قانونی؟طرح سوال از رئیس جمهور قبلا هم در مجلس مطرح شده بود و با حضور رئیس‌جمهور موضوع در آن زمان پایان یافت، مجددا این روزها بحث سوال از رئیس جمهور سر زبان‌ها افتاده، یک‌بار مجلس تجربه سوال از رئیس جمهور را دارد، فکر می‌کنید این بار با اصلاحاتی که در آیین‌نامه سوال از رئیس جمهور انجام شده، این کار به نحو مطلوب مردم و کشور و نمایندگان انجام ‌شود؟ما باید ببینیم که انتظار ما از سوال از رئیس جمهور چیست؟ انتظاری که ما از سوال داریم هیچ‌وقت نباید همان انتظاری باشد که از استیضاح و عدم کفایت سیاسی داریم. ماهیت سوال این است که مسئله‌ای مطرح می‌شود، مجلس حرف خود را می‌زند، رئیس جمهور هم توضیح می‌دهد، مردم هم می‌شنوند و قضاوت نهایی هم با مردم است. یعنی صرفا برخی مسائل روشن می‌شود، چیزی بیش از این نیست و در دور قبلی هم طرح سوال از رئیس‌جمهور خیلی موفق بود، برخلاف نظر برخی‌ها که می‌گویند موفق نبود به نظر من موفق بود.دور قبل غیر از اینکه برای اولین‌بار طرح سوال انجام و این تابو شکسته شد، به طور کلی از نظر آگاهی مردم خیلی خوب بود. یعنی مردم خیلی چیزها را فهمیدند. به علاوه باعث اقتدار مجلس شد که رئیس جمهور را احضار کرد و جلسه‌ای شبیه دادگاه تشکیل داد، دادگاهی که قاضی آن مردم‌اند. خب حالا اگر رئیس‌جمهور گاهی بداخلاقی و مجلس را توهین و مسخره کرد، دلیل نمی‌شود که بگوییم مجلس شکست خورد. یک عده می‌گویند مجلس شکست خورد، احمدی‌نژاد آمد توهین کرد و شما هیچ کاری نتوانستید بکنید. ما چه کار می‌توانستیم بکنیم؟ آیین‌نامه می‌گفت شما سوال خود را در یک ربع مطرح کنید، بعد رئیس‌‌جمهور حرف‌های خود را در یک ساعت می‌زند ومی‌رود. ما چه کار می‌توانستیم بکنیم؟ نمی‌شد که بیاییم وی را به زور از پشت تریبون پایین بکشیم، مثلا زیر یک خم رئیس جمهور را بگیریم و ایشان را بکشیم پایین. این‌طور که نمی‌شود. یک عده به من انتقاد می‌کنند می‌گویند آقا شما رئیس جمهور را خیلی احترام کردی. اتفاقا کار ما درست بود، باید رئیس جمهور را احترام می‌کردیم. گذشته از این که وظیفه ما بود، ما عمداً این کار را کردیم تا وی خوب برخورد کند اما باز هم رعایت نکرد.من فکر می‌کردم با این احترامی که ما می‌گزاریم مودبانه به سوالات ما جواب می‌دهد. البته آقای احمدی‌نژاد یک مقدار هم شخصیت خودش را نشان داد ولی خب اگر ما از ابتدا با تندی وارد می‌شدیم و بعد آقای احمدی‌نژاد هم بداخلاقی می‌کرد به حساب ما می‌گذاشتند که شما بد وارد شدید وی هم انتقام گرفت و عکس‌العمل نشان داد. ولی آنگونه که اتفاق افتاد، همه گفتند: مجلس خیلی متین وارد شد اما احمدی نژاد اینگونه برخورد کرد. البته حالا با توجه به اصلاح آیین‌نامه من فکر می‌کنم این بار موثرتر خواهد بود. اولا نماینده‌ها بعد از صحبت‌های رئیس جمهور می‌توانند صحبت کنند و وقت ما از یک ربع به نیم ساعت افزایش پیدا کرده، ضمن اینکه در پایان، رای‌گیری برای قانع شدن یا نشدن مجلس دارد. بالاخره اینها یک مقدار دست و بال رئیس جمهور را می‌بندد و بعید است بتواند هر چه می‌خواهد بگوید.چقدر احتمال می‌دهید که طرح سوال از رئیس جمهور محقق شود؟من فکر می‌کنم انجام شود چون یک‌بار انجام شده و ترسی که از سوال داشتند ریخته شده و نمایندگان هم به نظر می‌آید در طرح سوال محکم باشند. حالا نمی‌دانم در طول این یک هفته چه اتفاقاتی بیفتد. انشاءالله که انجام می‌شود. البته واقعا چیز خاصی هم نیست، یک گفت‌وگوست. رسانه‌ها نباید جنجال برپا کنند.شما خودتان جزو سوال‌کنندگان هستید؟بله.چقدر فکر می‌کنید که امضاکنندگان بر امضای خود باقی بمانند؟ حتی در نطق‌ها و تذکرهای نمایندگان خیلی صریح اعلام می‌شود چنانچه به نتیجه نرسیم بحث استیضاح رئیس جمهور را مطرح می‌‌کنیم. آیا با طرح سوال یا استیضاح رئیس‌جمهور موافق هستند؟ چون دفعه گذشته در آستانه این کار آمدند بیانیه صادر کردند و این کار را صلاح ندانستند. نظر آقای توکلی درباره طرح سوال از رئیس جمهور چیست؟ آیا با این طرح موافق است؟آقای توکلی به طور کلی نظرش این است که با سوال از رئیس جمهور ما یک فرصتی به رئیس جمهور می‌دهیم که بیاید مجلس و هر چه دلش می‌خواهد بگوید و چون رئیس جمهور هم معمولا در پاسخگویی عدالت را رعایت نمی‌کند و بسیاری از حرف‌ها را می‌زند، بسیاری از مسائل را به گردن مجلس می‌اندازد. به همین دلیل ایشان می‌گوید در مجموع به نفع مجلس و کشور نیست. وی معتقد است که از ماده ۲۳۳ آیین‌نامه استفاده شود که ۱۰ نفر از نمایندگان امضا می‌کنند که راجع به یکی از وظایف رئیس‌جمهور گزارشی را کمیسیون مربوط به صحن علنی ارائه کند و بعد رای‌گیری می‌شود، اگر نماینده‌ها ایراد را وارد بدانند باید به قوه قضائیه ارجاع شود. البته تا حالا ۳ الی ۴ بار این کار انجام و بعضی مسائل به قوه قضائیه ارجاع شده اما در آنجا بایگانی می‌شود.سوال از رئیس­جمهور در نوبت قبل باعث شد چهره دولت آشکارتر شود، آنهایی که دقیق گوش دادند متوجه شدند، اینها خوب است، هر چه مسائل آشکارتر و روشن‌تر شود، به نفع مردم استبه نظر من تاثیری که سوال دارد هیچ وقت ماده ۲۳۳ ندارد. حالا اینکه رئیس جمهور می‌آید آنجا هر چه دلش می‌خواهد می‌گوید، اولا با اصلاح آیین‌نامه یک مقدار از آن برطرف و رئیس جمهور محدود شده است و ثانیا بالاخره مردم حرف‌ها را گوش می‌دهند، می‌فهمند چه کسی دارد حق می‌گوید، چه کسی پا روی حق می‌گذارد.طرح سوال باعث می‌شود رشد اجتماعی مردم بالا برود. خودشان تشخیص می‌دهند. من معتقدم سوال از رئیس جمهور در نوبت قبل باعث شد چهره دولت آشکارتر شود. آنهایی که دقیق گوش دادند، متوجه شدند. اینها خوب است، هر چه مسائل آشکارتر و روشن‌تر شود، به نفع مردم است.با توجه به اینکه ۱۰۲ نماینده طرح سوال را امضا کرده و در نطق‌ها و تذکرات خود هم به این نکته اصرار دارند که کسی که قانون را اجرا نمی‌کند باید استیضاح شود، با این تفاسیر آیا ممکن است این افراد قانع نشوند و اقدام دیگری کنند؟ببینید یک وقت رئیس جمهور می‌آید مودبانه حرف‌های خود را می‌زند، در چنین شرایطی اگر نمایندگان قانع هم نشوند، فکر کنم ادامه ندهند، یعنی موضعی نگیرند. ولی یک وقت رئیس‌جمهور جواب‌های سربالا می‌دهد و احیانا مجلس را مسخره و توهین می‌کند. اگر این گونه باشد من احتمال استیضاح را قوی می‌بینم.در مواردی شاهدیم وزرا اعلام می‌کنند که ما اختیاری از خود نداریم، به طور مثال رئیس کل بانک مرکزی با وجود دعوت‌های مکرر به مجلس نیامد؟نظر شما در این باره چیست؟بله آقای بهمنی نیامد، یعنی در واقع رئیس جمهور به او گفت نرو. طرح سؤال از رئیس‌جمهور برای همین است، چون وزیر می‌آید اعلام می‌کند من از نظر حقوقی پاسخگو نیستم، رئیس کل بانک مرکزی هم که نمی‌آید، پس باید از رئیس‌جمهور سؤال کرد. این سؤال به نظرم منطقی و بجاست.این نحوه برخورد رئیس دولت با وزرا را ناشی از چه می‌دانید؟اینها نشانه ضعف اکثر وزراست. آقای احمدی‌نژاد افرادی را انتخاب کرده که راحت باشد و هر کسی هم که در دولت خواست مقداری استقلال نشان دهد بلافاصله حذف شد. یک ایراد مهم به آقای احمدی‌نژاد همین است. وی از همه ظرفیت‌های کشور استفاده نکرد.ما خیلی افراد استخوان‌داری داشتیم که رئیس‌جمهور آنها را جذب نکرد، عمداً رفت سراغ افراد ناشناخته که صرفا مطیع او باشند. خب این غلط است. یعنی دنبال اصلح و شایسته‌ترین‌ها نبود، دنبال کسانی بود که بیشترین اطاعت را داشته باشند. در واقع رئیس‌جمهور مقامات را خیلی کوچک فرض می‌کند، آن اوایل هم می‌گفت که وزارت مگر چیست؟ وزیر ۶ ماهه همه چیز را یاد می‌گیرد، چیز مهمی نیست.به طور مثال آقای علی احمدی را در وزارت آموزش و پرورش به کار گرفت. وی هم دوره‌ای آقای احمدی نژاد در دانشگاه علم وصنعت بود. حتی یک روز تجربه در آموزش و پرورش نداشت. چنین فردی چه ارتباطی می تواند با وزارت آموزش و پرورش داشته باشد. حالا مجلس هفتم هم به اشتباه رأی داد، نباید رأی اعتماد می‌داد. واقعاً کشور داری این گونه نمی‌شود.مشکل معلمان حق التدریسی و شرکتی ناشی از دوره وزارت آقای علی احمدی است. وی یک عده را برای تدریس در مدارس، بی‌حساب و کتاب به کار گرفت. این افراد هم امیدوار شده و یک حقی برای خودشان قائل شدند، فکر کردند چند سال بعد رسمی می شوند، اما به یکباره بعد از روی کار آمدن وزیر بعدی به آنها اعلام کردند که بروید. حالا چند بار طرح به مجلس آمده که اینها را که پشت در مجلس تجمع می‌کنند استخدام کنید؟ همه برای این است که ما افراد شایسته را به کار نمی‌گیریم. افراد بی‌تجربه را می‌گذاریم در پستهای کلیدی و در نتیجه این مشکلات درست می‌شود.استیضاح‌های مکرر در مجلس مطرح‌ شده، از وزیر جهاد کشاورزی تا وزیر صنعت، معدن و تجارت و تا وزیر کشور. با توجه به اینکه ۹-۸ ماه تا پایان عمر دولت باقی مانده چقدر استیضاح‌ها را مناسب می‌بینید، یا معتقدید باید مشکلات در قالب یک سئوال از رئیس جمهور پرسیده شود؟ببینید، انجام همه این کارها با هم اشکالی ندارد. بالاخره وزیری که هیچ گونه استقلالی از خود نداشته باشد، واقعاً در حد وزارت نیست. همین وزیر جهاد کشاورزی در جلسه مجلس تلویحاً گفت که راجع به قیمت خرید تضمینی گندم من مخالف بودم، حتی جلسه را هم ترک کردم ولی تصمیم‌ نهایی با آقای احمدی نژاد است. نتیجه هم این شد که برای گندم قیمتی گذاشتند که برای کشاورزان صرف نمی‌کرد و می‌گویند بخشی از گندم خوراک دام شد، بخشی هم قاچاق شد، بعد ما آمدیم ۵/۲ میلیارد دلار گندم وارد کردیم. این جا ما نمی‌توانیم بگوییم وزیر مقصر نیست.خب اگر واقعاً تا این اندازه دست شما بسته است استعفا دهید، مگر به میز چسبیده‌اید. حالا مگر حتماً باید وزیر باشید، بیایید بیرون. این جا وزیر هم مقصر است، نمی‌شود بگوییم تنها بالا مقصر است. ولی استیضاح وزیر جهاد کشاورزی به تشخیص نمایندگان امضاکننده است که روی استیضاح اصرار داشته باشند یا نداشته باشند. طرح استیضاح را به من هم دادند و اصرار داشتند که شما هم حتماً امضا کنید ولی من چون در متن قضیه نیستم امضا نکردم اما وزیر جهاد کشاورزی با اطلاعاتی که من دارم انصافاً ضعیف است.بعضی سیاسیون و نمایندگان مجلس این روزها گفته‌اند مدیریت دولت بر بازار ارز به نوعی با هدف انتخاباتی انجام می‌شود یعنی دولت مدیریتی که هم اکنون در بازار، دلار، سکه و اقتصاد کشور دارد، چشم اندازش به رقابت سیاسی پیش‌رو است،نظر شما در این خصوص چیست؟واقعیت این است که اینها همه احتمالات است و ما نمی‌توانیم براساس احتمالات قضاوت کنیم ولی مسأله بازار ارز بالاخره یک مقدار مشکوک است، نمی شود قبول کرد که این همه مدت، دولت نتوانست بازار ارز را کنترل کند. چون ۸۰ درصد ارز کشور در اختیار دولت است و وقتی این گونه است قطعاً دولت می‌تواند کنترل کند. نمونه آن هم سال گذشته است که اواخر آبان قیمت ارز رو به افزایش گذاشت و تا اوایل بهمن ادامه داشت و دولت هم کنترلی نداشت اما وقتی تصمیم گرفت شرایط را اصلاح کند، ظرف ۳ روز قیمت ارز را از ۲۰۵۰ به ۱۶۵۰ تومان کاهش داد.نوسانات اخیر بازار ارز و دلار شک برانگیز است. طولانی شدن نوسانات بازار ارز که این اواخر اتفاق افتاد و در شهریور و نیمه اول مهر تشدید شد و اینکه ما اطلاع داریم که آقای رئیس جمهور دستور داده بود در آن یک ماه ارز به بازار تزریق نشود، این‌ها شک آدم را بر می‌انگیزد. این که چرا مرکز مبادلات ارزی را زودتر تأسیس نکردند، برای من خیلی روشن نیست. البته نمی‌شود به طور یقین دولت را متهم کنیم که چنین برنامه‌ای دارد. ولی به طور قطع سوء‌تدبیر و سوء مدیریت و یا تأخیر در تصمیم‌گیری بوده، یعنی نمی‌توانستند تصمیم بگیرند، بالاخره نقصی در کارشان وجود داشته است.----------------------------------------------------------------------------==================نامه دوم احمدی نژاد به آملی لاریجانی: نامه "محرمانه" شما را دیدم رئیس جمهور در نامه ای به آملی لاریجانی با اشاره به اینکه در اصول قانون اساسی لزوم اجازه، موافقت و یا مصلحت اندیشی قوه قضائیه در اجرای وظایف قانونی رئیس جمهور پیش بینی نشده، تاکید کرد: به استناد اصول متعدد قانون اساسی مصمم به اجرای کامل قانون اساسی و اصلاح اساسی و ریشه ای امور کشور هستم.به گزارش سرویس سیاسی «انتخاب»؛ وی همچنین خطاب به آملی لاریجانی نوشته که «مکاتبات مربوط به "حقوق اساسی ملت" ضرورتی به محرمانه بودن ندارد»وی توضیحی در مورد حقوق اساسی ملت نداده و مشخص نکرده آیا منظور او از این کسئله، حقوق آقای جوافنکر است یا خیر؟ متن نامه محمود احمدی نژاد در نامه ای خطاب به رئییس قوه قضائیه به این شرح است: بسم الله الرحمن الرحیمآیت الله صادق لاریجانیرئیس محترم قوه قضائیهسلام علیکم پاسخ مورخه 30/7/91 جنابعالی که با مُهر"خیلی محرمانه" ارسال گردید واصل و موجب تشدید نگرانی اینجانب از نحوه اجرای اصول متعدد قانون اساسی از سوی ریاست محترم قوه قضائیه گردید. از آنجا که این مکاتبات مربوط به حقوق اساسی ملت است ضرورتی به محرمانه بودن ندارد، درباره نامه فوق نکات زیر را متذکر می گردم: 1- بر اساس اصل 113 قانون اساسی رئیس جمهوری به عنوان منتخب ملت بالاترین مقام رسمی کشور پس از رهبری و رئیس قوه مجریه و به علاوه مجری قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران است. همچنین بر اساس اصل 121 قانون اساسی ریاست جمهوری با سوگند شرعی متعهد به صیانت از حقوق اساسی ملت شده است. متن اصول فوق کاملاً‌روشن است. صیانت از حقوق اساسی ملت از منظر تدوین کنندگان قانون اساسی آنقدر مهم بوده است که در متن سوگند شرعی ریاست جمهوری به وضوح درج شده است و تفاسیر متعدد شورای محترم نگهبان نیز بر این مسئولیت و اختیار خطیر رئیس جمهوری تاکید دارد. 2- اینجانب بر اساس وظیفه قانونی، بررسی نحوه اجرای اصول قانون اساسی در آن قوه از جمله نحوه دادرسی را در برنامه کاری خود داشته ام. از سال 88 چندین بار با جنابعالی مکاتبه و مواردی از قانون اساسی را تذکر داده ام لیکن از علنی کردن آنها خودداری نموده ام. در سخنرانی های عمومی تذکرات لازم برای اجرای عدالت و رسیدگی دقیق به حقوق مردم داده ام. به خصوص در جلسه مورخه 6/4/91 مسئولین قضایی در مشهد مقدس نگرانی خود را دربارة اهتمام کافی قوه قضائیه به تامین و رعایت حقوق اساسی ملت مندرج در اصول متعدد قانون اساسی از جمله اصول2 ، 3 ، 6 ، 9 ، 19 ،20 ، 22 ، 23 ، 24 ، 25 ، 26 ، 27 ، 32 ، 34، 35 ، 36 ، 37 ، 38 و 39 به صراحت اعلام نمودم. 3- در نامه خود فرموده اید که رئیس جمهوری قبل از برنامه ریزی برای سرکشی به زندان باید از قوه-قضائیه اجازه بگیرد. دو بار هم تاکید کرده اید که سرکشی به زندان اوین به مصلحت نمی باشد و یک بار هم فرموده اید که موافق نیستید. باید یادآور شوم که در اصول قانون اساسی لزوم اجازه یا موافقت و یا مصلحت اندیشی قوه قضائیه در اجرای وظایف قانونی رئیس جمهوری پیش بینی نشده است. چگونه جنابعالی اجرای قانون اساسی را به مصلحت نمی دانید. اگر این نگاه بر کل فعالیت های قوه قضائیه حاکم باشد آیا نمی شود تصور کرد که برخی از اصول قانون اساسی و حقوق اساسی مردم با مصلحت اندیشی و تشخیص شخصی در قوه قضائیه متوقف شده و یا نادیده انگاشته می شود. متاسفانه جنابعالی قبلاً اعلام کرده اید که وجود هیئت منصفه مطبوعات که صراحت اصل 168 قانون اساسی است را قبول ندارید که در این مورد حضوری تذکر دادم. اما متاسفانه ظاهراً بخشی از اقدامات قوه قضائیه درباره مطبوعات و رسانه ها با همین نگاه انجام می گیرد. 4- در نامه فوق با استناد به عناوینی چون ضرورت رسیدگی به معیشت مردم و یا اینکه یکی از منتسبین نزدیک اینجانب (آقای جوانفکر مدیر روزنامه ایران) مشغول تحمل کیفر در زندان اوین است و یا اینکه چرا در سال هفتم ریاست جمهوری سرکشی انجام می شود و یا اینکه نزدیک به انتخابات ریاست جمهوری بعدی هستیم، سرکشی از زندان اوین را دارای شائبه سیاسی و حمایت از مجرم تلقی فرموده اید: اولاً به استناد کدام اصل از اصول قانون اساسی جنابعالی می توانید امری را تفسیر سیاسی کنید و مانع از اجرای قانون اساسی شوید. ثانیاً آیا به عنوان رئیس قوه قضائیه می توانید به استناد تشخیص سیاسی خود حکمی صادر نمائید. ثالثاً مگر بناست قوه قضائیه و یا زندان اوین در انتخابات آتی نقشی ایفا نمایند. رابعاً آیا جنابعالی برنامه های کاری و اجرای وظایف مندرج در قانون اساسی و اصل قضاوت را منوط به شرایط سیاسی می دانید. خامساً به راحتی به اینجانب اتهام " حمایت از مجرم" زده اید. گرچه اینجانب حکم علیه آقای جوانفکر را بر خلاف عدالت می دانم ولیکن محاکمه تمام شده و ایشان در حال تحمل مجازات است. چگونه ممکن است سرکشی به زندان حمایت از مجرم تلقی شود. به علاوه شما از کجا می دانید که دیدار با ایشان در برنامه کاری اینجانب بوده است. در حالی که جنابعالی به آسانی به رئیس جمهوری که نماینده ملت و مجری قانون اساسی است اتهام می زنید آیا می توان برای آحاد مردم که پشتیبان خاصی جز خداوند ندارند امنیت قضایی متصور بود. ضمن احترام عمیق به خیل عظیم قضات متعهد و کارکنان شریف قوه قضائیه باید اذعان نمایم که برخی معتقدند این رفتار به یک رویه در مسئولین بلند مرتبه قوه قضائیه تبدیل شده است. توجه شما را به برخورد سخنگوی قوه قضائیه با سئوال خبرنگار جلب می نمایم. لازم به ذکر است که آقای جوانفکر مشاور مطبوعاتی اینجانب بوده ولیکن هیچ نسبتی با اینجانب دور یا نزدیک ندارد. سادساً‌ آیا به نظر جنابعالی اجرای اصول قانون اساسی می تواند تحت تاثیر سالهای مختلف مسئولیت یک مسئول متوقف و یا دگرگون شود. آیا باید پذیرفت که بسیاری از رفتارها و مواضع در قوه قضائیه تحت تاثیر حوادث سیاسی است. سابعاً اتفاقاً‌رفع ریشه ای مشکلات مزمن اقتصادی کشور ایجاب می نماید که علاوه بر اقدامات صرف اقتصادی، نحوه اعمال عدالت و برخورد با مفاسد اقتصادی و رانت خواری های عده ای خاص و ایجاد امنیت عمومی اقتصادی که در تمهید فضای سالم اقتصادی و اثر بخش بودن سیاستها و برنامه های اقتصادی دولت نقش تعیین کننده دارد، نیز مورد ارزیابی و بررسی قرار گیرد. اموری که جزء‌وظایف اصلی قوه-قضائیه بوده و از این جهت نقش این قوه را ممتاز کرده است تا جایی که به اعتقاد بسیاری از علما وظیفه قطعی و لاینفک حکومت قضاوت است. متاسفانه گزارش مستند و دقیقی از انجام این وظایف قوه قضائیه در دسترس نیست. ثامناً در حالیکه به فرموده امام راحل (ره) زندان باید دانشگاه باشد و علی القاعده درب آن به روی اقشار مختلف از جمله حقوقدانان، روانشناسان، جامعه شناسان و محققین علوم انسانی و دانشجویان و مددکاران اجتماعی باز باشد، بازدید رئیس جمهوری که انتظار می رفت با استقبال مسئولین قوه قضائیه مواجه شود، شائبه ای ایجاد نمی کند بلکه مخالفت با این امر شائبه های زیادی ایجاد خواهد کرد. تاسعاً آیا قابل قبول است که اینجانب نیز پرداخت بودجه های کلان به قوه قضائیه را به مصلحت ندانم. 5- ضمن تذکر اصول 61 ، 113 ، 121 ، 161 و بند 2 اصل 156 اعلام می دارم که به استناد اصول متعدد قانون اساسی از جمله اصل 113 و سوگند شرعی اصل 121، مصمم به اجرای کامل قانون اساسی و اصلاح اساسی و ریشه ای امور کشور هستم و مطمئناً با سرکشی از زندانها و برخی دادگاهها نحوه اجرای اصول قانون اساسی و رعایت حقوق اساسی ملت را مورد بررسی قرار داده و گزارش آن را به ملت بزرگ و مقام معظم رهبری تقدیم خواهم کرد. انشاء‌الله . در انجام این وظیفه سنگین یاری همه قوا و دلسوزان و لطف خدای متعال را می طلبم. محمود احمدی نژاد به گزارش مهر، رئیس جمهور روز شنبه در نامه ای به رئیس قوه قضائیه برای بازدید از زندان اوین درخواست هماهنگی کرده بود.متن نامه دکتر احمدی نژاد بدین شرح است:بسم‌الله الرحمن الرحیمآیت‌الله صادق لاریجانیرئیس محترم قوه قضائیهسلام علیکم اطلاع دارید که بازدید اینجانب از زندان اوین برای روز دوشنبه 17-07-91 برنامه‌ ریزی و روز یکشنبه 16-07-91 از طریق وزیر محترم دادگستری به آن قوه محترم اعلام گردید. پس از ساعتی ایشان اعلام کردند که مسئولین قوه قضائیه می‌خواهند که این بازدید به روزهای آینده موکول گردد. مقتضی است دستور فرمایید در اسرع وقت هماهنگی لازم جهت این بازدید معمول گردد.---------------------------------------------------------------------------------------------------------------هشدار درباره «قربانی سازی» احمدی نژاد؛ ناکارآمدی را در یابید! فرارو- قاسم توکلی؛ با گذشت حدود هفت ماه از حضور احمدی نژاد در مجلس برای پاسخ به سئوالات نمایندگان، بار دیگر طرح سئوال از احمدی‌نژاد در ۱۹ مهرماه به هیات رئیسه مجلس ارائه شد. هرچند در جلسه قبلی دست آخر مشخص نشد مسئول ورشکستگی صنعت و تولید داخل، گم شدن بودجه های کلان فرهنگی، توقف توسعه خدمات حمل و نقل عمومی در کلان شهرها و... کیست؟ اما گویا این بار محور اصلی سئوال از احمدی‌نژاد وضعیت بحرانی اقتصاد کشور و تعلل دولت در تنظیم بازار ارز است. طرح سئوال قبلی، که محصول یک سال دوندگی نمایندگان مجلس بود، عملاً نه باعث بازدارندگی و نه حتی تجدید نظر دولت در سیاستهای اقتصادی خود نشد. نکته ای که در وضعیت اقتصادی نگران کننده فعلی نباید از نظر دور داشت این است که انداختن تمام تقصیرها به گردن دولت احمدی نژاد و چشم بستن بر شرایطی که به دولت اجازه داده که تا این مرحله پیش رود، مانع از آن خواهد شد که افکار عمومی جامعه علل واقعی نابسامانی اقتصادی را درک کند و بالتبع ذهن مسئولین مربوطه نیز بیش از آنکه در پی درمان علت اصلی درد برآید مشغول معلولها خواهد شد. علت نابسامانی فعلی در اقتصاد کشور را تماماً نمی توان در تصمیمات اقتصادی دولت جستجو کرد بلکه باید بحران فعلی را به عنوان برآیند کلی وضعیت سیاسی کشور طی هفت سال اخیر ارزیابی نمود، وضعیتی که در پدید آمدن آن تنها دولت احمدی نژاد مقصر نیست بلکه طیف وسیعی از نهادها و مجموعه های انتخابی و انتصابی ایفای نقش کرده اند. از صدا و سیما به عنوان رسانه ملی گرفته تا مجالس هشتم و نهم و... اساسا سئوال از احمدی نژاد سئوال از مدیر برآمده از یک مجموعه مشخص، با برنامه، شفاف و پاسخگو نیست. بلکه سئوال از یک «فرد» است، فردی که موقعیت و جایگاه خود را نه مدیون احزاب و تشکلهای قانونی که به قول خود مدیون «باج ندادن به احزاب» است. به زبان ساده تر عرصه سیاست ایران طی هفت سال اخیر عرصه تاخت و تاز سلیقه های فردی بوده نه عرصه تدبیر مجموعه های مشخص با سازوکار شفاف و قانونی که حال ما بخواهیم از آنها «طرح سئوال» کنیم. بعلاوه، نمایندگان مجلس حتماً به تجربه باید دریافته باشند از فردی که سئوال را با سئوال جواب می دهد و سئوالهای جدی را با شوخی، نمی توان پاسخی دریافت کرد. اساساً از فردی که یک روز تحریمهای اقتصادی را کاغذ پاره می خواند، روز دیگر تحریمها را عامل نابسامانی اقتصاد کشور (کنفرانس خبری 11 مهر) و روز دیگر تحریمها را باعث تقویت اقتصاد ایران، حتی در مقایسه با اقتصادهای اروپا، می داند (بنگرید به کنفرانس خبری اخیر رئیس جمهور با رسانه های عرب زبان در کویت) چه پاسخ روشنی می توان درباره علل بحران اقتصادی فعلی دریافت کرد؟ کسی که در پدید آمدن نابسامانی های موجود اقتصادی همه عوامل، اعم از دستهای پشت پرده، عناصر نفوذی و...، را مقصر می داند الا تصمیمات دولت! چگونه می خواهد به ما درباره نصف شدن ارزش پول ملی طی چند هفته توضیح قانع کننده ای دهد؟ نگاهی به کارنامه دولتهای نهم و دهم نشان می دهد که چگونه در سکوت و انفعال ارگانهای نظارتی، تقنینی و قضایی دولت تمام کنترلها و تعدیلهای سیاسی و اقتصادی را از میان برداشت و با سؤتدبیر در اداره امور، زمینه را برای وارد نمودن آسیب جدی به اقتصاد کشور فراهم نمود.   تسطیح عرصه سیاسی کشور احزاب سنگ بنای سپهر سیاست در هر کشورند. این تشکلهای واسط از یک سو وظیفه تالیف، تصریح و تدوین منافع و خواسته ها شهروندان را برعهده دارند و از سوی دیگر شهروندان را برای مشارکت و حمایت از نظام سیاسی آماده می سازند. احزاب سپهر سیاست را قابل پیش بینی و قابل اعتماد می سازند و مانع از تک روی و افراطی گری در این عرصه می گردند. دولتهای برآمده از حزب یا ائتلافی از احزاب مشخص، چون پایبند به مرامنامه و برنامه از پیش تعیین شده ای هستند و دائماً از سوی احزاب رقیب، از جهت پایبندی به این برنامه ها، زیر ذره بین قرار دارند پاسخگوتر، شفاف تر و به تبع سالم ترند. با روی کارآمدن دولت نهم شاهد بودیم که چگونه دوره فترت احزاب آغاز شد. رییس دولت تازه، ابایی از بیان علنی ضدیت خود با تحزب نداشت و احزاب سیاسی را به باج خواهی متهم می ساخت: «دولت هیچ تعهدی به احزاب ندارد و بنده یک ریال به این احزاب باج ندادم و تا آخر هم باج نخواهم داد. (سخنان محمود احمدی نژاد در همایش بزرگ مبلغین ماه رمضان در مدرسه فیضیه قم، 15 شهریور 1386) سخنانی که حتی واکنش منفی احزاب هوادار دولت از جمله حزب موتلفه اسلامی، را نیز برانگیخت. دشمنی رئیس جمهور با احزاب تنها در حد حرف باقی نماند و با اقدامات عملی چون بستن «خانه احزاب» نیز همراه شد. وزارت کشور احمدی نژاد نیز با مداخله آشکار در امور خانه احزاب و منع سایر دستگاهها از همکاری و برقراری ارتباط مستقیم، ابتدا از دادن هرگونه امکانی به احزاب مضایقه نمود و سرانجام حکم به تعطیلی آن در شهریور ماه سال گذشته داد. حبیب الله عسگر اولادی «رييس جبهه پيروان خط امام و رهبری» هفته گذشته در ضمن سخنرانی كه در جمع طرفداران حزب موتلفه اسلامی داشت بخوبی بدان اشاره نمود: «آقای احمدی ‌نژاد از جمله كسانی است كه مجموعه‌های اصولگرا معرفی‌اش كردند اما همين كه رای آورد، گفت به حزبی بدهكار نيستم و الان كه به پايان راه نزديك شده واقعا كاسه چه ‌كنم را می‌بينيم مردم در دست گرفته‌اند چون همه كسانی كه حزبی و تشكيلاتی بودند همه آنها را كنار گذاشت و فقط تكيه به مجموعه مخفی كرد كه باهم هم‌انديشی دارند.» وی ضمن ستایش از «جمهوریت» به عنوان «آخرین دستاورد بشری» در عرصه حکمرانی بر اهميت كار حزبی و تشكيلاتی تاكيد كرده و گفته است: «زمانی كه ما جمهوريت را قبول كرده‌ايم بايد تحزب را هم قبول كنيم، اگر نه دچار نارسايی می‌شويم زيرا درست است كه مجموعه مردم و جمهور از فرد و افراد كمتر اشتباه می‌كنند اما اين‌طور نيست كه اشتباه نكنند.» آری به زعم آقای عسگراولادی «شرايط امروز بيش از گذشته اقتضای تشكل و تحزب را دارد» اما پرسش اینجاست که چرا هواداران دولت احمدی نژاد در برابر خط مشی یکدست سازی و تسطیح سپهر سیاست کشور در دولت نهم و دهم هیچ اقدام عملی انجام ندادند؟ و حال که سهمشان از قدرت در دولت کمتر و کمتر می شود زبان به انتقاد گشوده اند؟ در مثال، زدودن عرصه سیاسی کشور از وجود تشکلهای مستقل حکم قطع درختان و نابودی پوشش گیاهی مناطق سیل خیز را دارد، که نتیجه آن وقوع سیلهای مخرب در هنگام بارندگی است. هر گاه یک نظام سیاسی از تشکلهای مستقل عاری گردد آنگاه وقوع فاجعه در هنگام بروز بحران امری اجتناب ناپذیر خواهد بود. ناکارآمدی صدا و سیما یکی از موضوعات مهم در عرصه سیاسی هر کشور، نظارت همگانی مردم بر اعمال دولت است و یکی از اصلی ترین کانالهای نظارت همگانی، رسانه های ارتباط جمعی اند که در کشور ما بخش اصلی این مهم بر دوش صدا و سیماست. به همین دلیل این رسانه برای انجام وظایف قانونی خود منطقاً و قانوناً باید فراجناحی عمل نماید. اما صدا و سیما به دلایلی کاملاً روشن از ایفای این وظیفه و رسالت خود بازمانده است: نخست؛ رویکرد جناحی و جانبدارانه این رسانه نسبت به عملکرد دولت، طی سالهای اخیر مانع از آن شده که بازنمایی منطقی و شفافی از عملکرد دولت بویژه در حوزه اقتصادی و سیاسی داشته باشد. متاسفانه مدیران این رسانه ملی در هنگامه انتخابات گذشته گاهی عملاً به ستاد تبلیغاتی جریان خاصی بدل شده و اصل بی طرفی را فراموش می نمودند. دوم اینکه خود رسانه ملی هم از مدیریت اجرایی مبهم و قابل انتقادی برخوردار بوده که شاید بهترین بیان از این سبک مدیریتی را بتوان در لابلای سخنان تامل برانگیز علی اصغر پورمحمدی، مدیریت سابق شبکه سه، که اخیراً برکنار شده دریافت. ایشان در تاریخ 26 مهرماه و در مراسمی که در حقیقت حکم تودیع و تقدیر از ایشان را داشت (و البته در جایی خارج از صدا و سیما برگزار گردید) به انتقادات قابل توجهی از نحوه مدیریت آقای ضرغامی بر مجموعه صدا و سیما پرداختند که زوایای بیشتری از کم کاری و سوءکارکرد مدیریت رسانه ملی را آشکار می سازد: «از آقای ضرغامی گلایه هایی دارم... گله ای که از ایشان داشتم این بود که آقای ضرغامی شما دو سال است که تلویزیون را رها کرده اید. به شما گفته اند که شما کاری به کار تلویزیون نداشته باشید و ما خیلی خوب اداره می کنیم، اما این طور نیست... آقای ضرغامی شما نباید اجازه می دادید فردی که قبلا مثلا رئیس حراست یک فروشگاهی در شهرری بوده است، مدیر آن فروشگاه هم نبوده، او نباید به پورمحمدی، دکتر پورحسین، دکتر کرمی، دکتر رستم وندی، دکتر طلوعی و... که همه تجربه دارند دستور بدهد. نباید جوری باشد که تلویزیون ما با یکسری مدیر با تجربه، مسلط، مسلمان و هنرمند، یک آدم بی هنر بر آنها مسلط شود.» ایشان همچنین در پایان سخنان خود تلویحاً به یکی دیگر از مشکلات عرصه رسانه ای و سیاسی کشور اشاره می کنند که همانا پیشینه نظامی مدیران رسانه ای و فرهنگی است که البته قابل تامل است: «برای دوست عزیز و همکار متعهدم که پیشینه خیلی خوبی دارد و قبلا هم در سپاه بوده بعد هم به خبر آمده، آقای زین العابدینی که به شبکه سه آمده آرزوی موفقیت می کنم.» اتفاقاً آقای احمدی نژاد در کنفرانس خبری که چندی پیش (11 مهرماه) برگزار نمود هم به انتقاد از همین مسئله، دخالت نظامیان در عرصه رسانه و سیاست اجرایی کشور، پرداخت که البته در هیاهوی رسانه ای گم شد. ناکارآمدی مجلس قوه مقننه مهمترین ارگانی است که همزمان با وظیفه تقنینی تعدیل، کنترل و نظارت بر قوه مجریه را نیز عهده دار است. اما نه مجلس هشتم و نه مجلس نهم هیچیک نتوانستند کنترل و نظارت قابل قبول و موثری بر روی دولت اعمال کنند. دولت هدفمندی یارانه ها را آنگونه که مایل بود اجرا کرد و برخلاف قوانین مصوب مجلس اجازه نداد هیچ درآمدی از محل آزاد سازی یارانه ها به بخش صنعت و تولید برسد و در عوض 80 درصد این درآمد به صورت پول نقد بین مردم توزیع شد که تبعات این سیاست اشتباه علاوه بر افزایش نرخ بیکاری و ورشکستگی تولید داخل، باعث رشد سرسام آور تورم نیز شد. نمایندگانی که در سال 90 و پس از یک سال دوندگی رئیس جمهور را برای پاسخ به سئوالات خود به مجلس فراخوانده بودند هیچ کاری از پیش نبردند و هیچ پاسخ قانع کننده ای دریافت نکردند. شاید به همین دلیل حداد عادل در گفتگو با خبرنگاران پارلمانی (24 مهرماه) اعلام نمود که «فراکسیون اصولگرایان مجلس»، متشکل از حدود 130 نماینده اصولگرای مجلس به ریاست ایشان، امضاهای خود برای سئوال از رئیس جمهور را پس می گیرند! جدای از نظارت ناموفق بر دولت برای اجرای صحیح هدفمندی یارانه ها و طرح سئوال بی نتیجه از دولت برای علت یابی نابسامانی شدید اقتصادی در سال گذشته، نه مجلس و نه قوه قضائیه هیچیک نتوانستند در قضیه انتصاب غیرقانونی سعید مرتضوی در سمت مدیرعامل سازمان تامین اجتماعی کاری از پیش ببرند. در این ماجرا نه تنها دیوان عدالت اداری در برابر دولت کوتاه آمد که جمعی از نمایندگان نیز با امضاء نامه ای از خدمات مرتضوی تقدیر کردند! چیزی که برخی رسانه ها «خنجر 164 نماینده بر پیکر عدالت و تدبیر مجلس نهم» نامیدند. در ادامه انفعال و سکوت مجلس نهم حداد عادل در همان گفتگوی هفته گذشته خود آب پاکی را روی دست خبرنگاران ریخت وقتی که در پایان اظهاراتش درباره اعتراض مجلسی ها به انتخاب سعید مرتضوی به عنوان مدیرعامل سازمان تامین اجتماعی از طرف احمدی نژاد و احتمال استیضاح وزیر کار در همین ارتباط گفت: «اصلا چرا دنبال این هستید که مساله را باز کنید و دوباره سر و صدا به پا کنید. من از اول دنبال استیضاح وزیر کار نبوده‌ام و نمی‌دانم شما دنبال چه چیزی هستید. شما به عنوان خبرنگار و رسانه چرا زخم‌های کهنه را باز می‌کنید.» سخن پایانی دولت نباید به تنهایی مقصر دانسته شود، «قربانی سازی» احمدی نژاد هیچ کمکی به کشور برای خروج از بحران وخیم اقتصادی نمی کند. با قربانی شدن دولت، علت اصلی بحران که همانا ناکارآمدی سایر نهادهای نظارتی، قضایی، تقنینی و رسانه جمعی است همچنان پنهان، نادیده و لاجرم دست ناخورده برجای می ماند.