چرا بازار سرمایه ایران در تامین مالی بنگاهها به جایگاه واقعی نرسید
ازار سرمایه در هر کشوری دو کارکرد اساسی دارد: نخست، فراهم نمودن بستری برای سرمایهگذاری و مدیریت ریسک و دوم، ایجاد ساز و کارهای تأمین مالی بنگاهها. در سالی که با توجه به شرایط سیاسی و اقتصادی کشور، بسیار هوشمندانه به سال «تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی» نام گرفت، نقش دوم بازار سرمایه بیش از پیش اهمیت یافته است. انتظار متقاضیان منابع مالی نیز از این بازار متفاوت شده است. اما علیرغم تلاشهای ستودنی انجام شده، هنوز این بازار در زمینه تأمین مالی بنگاهها به جایگاه واقعی خود نرسیده است. به واقع مشکل چیست؟
برخیها ادعای عدم تنوع ابزارهای تأمین مالی در بازار سرمایه را مطرح میکنند که در پاسخ باید گفت از ظرفیتهای بالای ابزارهای طراحی شده تاکنون تا چه حد استفاده شده است. برای مثال چند شرکت و به چه مبلغی توانستهاند از طریق انتشار اوراق مشارکت، صندوقهای زمین و ساختمان، اوراق اجاره و اوراق مرابحه در این بازار تأمین مالی کنند. نگاه توسعهای سیاستگذاران بازار سرمایه در زمینه طراحی ابزارهای مالی طی سالهای گذشته قابل تقدیر است، اما چرا بنگاهها علیرغم نیاز مبرم به منابع مالی هنوز موفق به استفاده مؤثر از این فرصتهای بوجود آمده نشدهاند.
پیچیدگی فرآیند تأمین مالی در بازار سرمایه همواره یکی از پاسخهای اهالی خارج از گود است. نامأنوس بودن برخی بنگاهها با بازار سرمایه مسألهای است که بدنه کارشناسی و اجرایی بازار سرمایه (که نویسنده خود را جدای از آن نمیداند) باید به آن بیاندیشد و به آن پاسخ قانعکننده دهد. منظور از بدنه کارشناسی، کارشناسان تأمین مالی شرکتهای تأمین سرمایه، مشاور سرمایهگذاری و کارگزاری است.
واقعیت این است که بسیاری از شرکتها، شرایط تأمین مالی از طریق ابزارهای طراحی شده را دارند، اما به خاطر عدم اطلاع از این فرصتها و نحوه بکارگیری آنها، فرصتسوزی میکنند. برای مثال، مشاهده میشود که برخی بنگاههای تولیدی بزرگ به دلیل کمبود نقدینگی اقدام به تعدیل نیروی انسانی میکنند و آینده برخی خانوادهها از این طریق دستخوش ناملایمات میشود، در حالی که انتشار اوراق بهادار بدهی به منظور تأمین نقدینگی میتواند یکی از روشهای موجود تأمین مالی برای اینگونه شرکتها باشد. فارغ از پرداختن به هرگونه عوامل کلان و خرد که موجب بروز این حالت شده است، نقش بدنه کارشناسی بازار سرمایه در حوزه تأمین مالی در این شرایط چیست؟
به نظر نویسنده، ترک " فرهنگ پشت میزنشینی" و پرهیز از " نگاه بالا به پایین" میتواند بسیاری از این مشکلات را حل کند. تجربیات نویسنده در زمینه کارشناسی پروندههای خصوصیسازی بانکها و بیمهها و پالایشگاهها در سالهای 1385 تا 1388 حکایت از آن دارد که گفتمان سازنده بین بدنه کارشناسی بازار سرمایه و متقاضیان تأمین مالی میتواند بسیاری از موانع بیمورد را حل کند. آنها باید در مواجهه با امور مالی شرکتهایی که با مفاهیم بازار سرمایه آشنایی کافی ندارند، بردباری به خرج دهند، و با ایجاد فضایی دوستانه بستر لازم برای تأمین مالی بنگاهها را آماده کنند. آنها باید صندلی ثابت در محل کار خود را رها کنند و هر روز بر یکی از صندلیهای امور مالی بنگاههای متقاضی تأمین مالی تکیه زنند.
نقش دپارتمانهای بازار اولیۀ سازمان بورس و اوراق بهادار در تحقق جهتگیری سال (تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی) انکارناپذیر است. بدنه کارشناسی بازار سرمایه باید با کارشناسان دپارتمانهای این بخش از سازمان بورس و اوراق بهادار (که کار رسیدگی به پروندههای تأمین مالی را برعهده دارند)، تعامل مناسبی داشته باشند. تهیه گزارشهای کارشناسی و مدارک و مستندات به منظور اخذ مجوز انتشار اوراق بهادار، بخش قابل توجهی از فرآیند تأمین مالی از طریق بازار سرمایه را تشکیل میدهد که مدیریت زمان در این فرآیند باید سرلوحه کار کارشناسان تأمین مالی قرار گیرد. زیان عدمالنفع برخی پروژههای موضوع تأمین مالی به حدی است که هر روز تأخیر در فرآیند اخذ مجوز، هزینه تأمین مالی را به صورت مضاعف برای متقاضی افزایش میدهد. لذا آن بخش از فرآیند که تحت کنترل کارشناسان تأمین مالی است، باید در اسرع وقت و با همکاری مدیران ارشد شرکتهای متقاضی به سرانجام برسد.
در پایان یادآور میشود حوزه تمرکز در این نوشتۀ مختصر بسیار محدود بوده و بدیهی است که پیشنهادات ارائه شده وقتی اثربخش خواهد بود که مدیران بنگاهها نیز در تجهیز دپارتمان امور مالی خود نهایت دقت را داشته باشند و آموزش مستمر به کارشناسان مالی خود را دست کم نگیرند. ترمیم دیگر نواقص احتمالی و برطرف کردن موانع و مشکلات بنیادی که موجب عدم استفاده از پتانسیلهای بازار سرمایه کشور شده است، نیز نباید فراموش شود. برای مثال، برخی مدیران مالی ترجیح میدهند به جای طی کردن فرآیند تأمین مالی از طریق بازار سرمایه، با زحمت کمتری به منابع گرانتر دست یابند که این مسائل باید مورد توجه مدیران ارشد شرکتها قرار گیرد و پاسخگویی مدیران مالی باید افزایش یابد.
مسعود غلامزاده لداری/ کارشناس بازار سرمایه