برخی از کارشناسان رسیدن فصل مجامع و عدم اعتقاد سرمایه گذاران برای حضور در مجامع شرکت ها را دلیل روند نزولی پیش آمده می دانستند، برخی دیگر با اشاره به نبود لیدرهای گروه های مختلف معتقد بودند که در نبود لیدرها و یا با توجه به خروج لیدرها ظرف امروز یا دوشنبه برای برگزاری مجامع اکثر گروه ها همچون لشکر شکست خورده می باشند که فرمانده و یا هدایتگر ندارند و تا بازگشت آنها روند به همین منوال پیش خواهد رفت.
با اتمام ساعات معاملات روز چهار شنبه 94.04.24 شاخص بازار اول ( تالار اصلي ) با 647 واحد کاهش به رقم 49328 واحد رسيد. عکس این وضعيت را در شاخص بازار دوم (تالار فرعي) شاهد هستيم بطوريكه شاخص تالار فرعي در اين روز با ثبت 49 واحد افزایش عدد 144069 واحد را تجربه كرد. شاخص قیمت (وزنی ارزشی) بورس نيز در روز جاري با 248 واحد کاهش به رقم 28266 واحد رسيد.

همچنین در این روز "فارس" با 50 واحد افزایش شاخص، بیشترین تأثیر مثبت را بر جا گذاشت و در مقابل "وبملت" با 103 واحد کاهش، بیشترین تأثیر منفی را بر روی شاخص داشت.

شاخص فرابورس نیز با 8 واحد کاهش به رقم 811 واحد رسید.

گفتني است ارزش كل معاملات در بازار بورس به رقم 2173 میلیارد ریال و ارزش کل معاملات در بازار فرابورس به رقم 1559 میلیارد ریال رسید.

معاملات امروز بازار سرمایه از سهامدار خرد تا مدیران ارشد اقتصادی را انگشت به دهان گذاشت بورس امروز روندی را در پیش گرفت که هیچکس حتی ثانیه ای در ذهن خود به آن فکر نکرده بود، اتفاقی که نه تنها موجب حیرت کارشناسان اقتصادی داخلی شد بلکه اقتصاد دانان خارجی را نیز شوکه کرد، رشد نرخ دلار، افزایش قیمت سکه و افت شاخص های بورس به همراه تشکیل صف فروش برای اغلب سهام شرکت ها در پی دستیابی به یکی از تاریخی ترین اتفاقات و البته اثر گذار ترین موضوع اقتصادی کشور.

روز گذشته پس از 12 سال شاهد حل و فصل بزرگترین چالش و معضل اصلی اقتصاد کشور یعنی دستیابی به توافق هسته ای و رفع تحریم ها بودیم.

بر اساس گزارش بورس نیوز، اجازه بدید علت و دیدگاه کارشناسان بازار سرمایه در خصوص اتفاق امروز بورس را در قالب شرح یک ضرب و المثل قدیمی توضیح بدهیم.

يك حكيمي بود كه پسرش از آب و گل درآمده بود و درسي خوانده بود و جناب حكيم ‌باشي براي اينكه فوت و فن طبابت را به او ياد بدهد او را همراه خودش به عيادت مريض‌هايش مي‌برد. يك روز كه جناب حكيم‌باشي بالاي سر يكي از بيمارها رفت پسرش ديد حال مريض از طبابت بابا بدتر شده و تب او بالا رفته و بستگان مريض هم خيلي پريشان هستند اما بابا خودش را از تنگ و تا ننداخته و مشغول و رفتن به مريض است.

البته پسر حكيم كه جوان بود و بي‌تجربه حساب دستش نبود و نمي‌فهميد قضيه از چه قرار است و باباش چه خواهد كرد؟ اما حكيم‌باشي كاركشته كه بارها توي اين تنگناها گير كرده بود تكليف خودشو خوب مي‌دونست با طول و تفصيل و آب و تاب مريض را معاينه كرد و موقع معاينه كردن هم لفتش داد و بعد از معاينه اخم‌هاشو تو هم كرد و با اوقات تلخي و تغير گفت: «مگه من نگفتم مواظبش باشيد و نگذاريد ناپرهيزي كنه؟»

دور و بري‌هاي مريض كه منتظر چنين حرفي نبودند جا خوردند و هاج و واج به هم نگاه كردند و از ميان آنها يكيشون با من و من گفت: «نه خير ناپرهيزي نكرده، نگذاشتيم ناپرهيزي كنه» اما حكيم‌باشي با خاطرجمعي فراوان خيلي قرص و محكم جواب داد: «نه خير، حتماً ناپرهيزي كرده اگر ناپرهيزي نكرده بود با آن نسخه من تا حالا هم تبش بريده بود، هم حالش خوب شده بود»

توپ و تشر حكيم‌باشي كار خودش را كرد و يكي از كسان بيمار با لحني كه پشيماني و عذرخواهي ازش مي‌باريد گفت: «تقصير از ما شد كه روبه‌روي او خربزه پاره كرديم. او هم چشمش كه ديد دلش خواست، ديديم مريضه گناه داره، ما هم يك قاشق نازك بئش داديم».

پسر حكيم وقتي كه ديد همه با تعجب و تحسين به باباش نگاه مي‌كنند با غرور فراوان سراپاي پدرشو ورانداز كرد و باطناً خيلي خوشحال شد كه همچي پدري داره... اما از وقتي كه همراه پدرش به عيادت مريض مي‌رفت گرچه خيلي شگردها ازش ديده بود ولي اين يك چشمه را دفعه اول بود كه مي‌ديد.

وقتي بابا و بچه برگشتند خونه، پسر حكيم‌باشي با اصرار و سماجت از باباش خواست تا اين راز مگو را بهش بگه. حكيم‌باشي هم بادي به بروت انداخت و گفت: «بچه‌جون انقده كه ميگم هر وقت مي‌ريم عيادت مريض حواست را جمع كن براي همينه.

مگه نديدي وقتي كه داشتيم مي‌رفتيم تو خونه سطل زباله‌شون پر بود از پوست خربوزه و پوست انار، هر وقت نسخه دادي و حال مريض خوب نشد به دور و بر رختخوابش، به اين ور و آن ور اتاق و حياط نگاه كن. اگه يه دونه اناري يا يه تكه پوست خربوزه افتاده بود بدان كه از اون به مريض هم دادند. هوش به خرج بده و به هوش خودت بگو مريض نا پرهيزي كرده».

مدتي از اين مقدمه گذشت و يك روز حكيم ‌باشي زكام سخت شد و ده روزي توي خونه افتاد و حكيم ‌باشي به اين خيال كه پسرش هم فوت و فن كار را ياد بگيره هم مريض‌هاش به سراغ حكيم ديگري نروند او را بر بالین مريض فرستاد.

از قضا يك روز اومدند دنبالش و بردنش به عيادت يك مريض، او هم نسخه داد و اومد. پس فرداش كه دوباره به عيارت مريض رفت ناخوش حالش بدتر شده بود پسر هم تمام آن ادا اطوارهاي بابا را درآورد و آخر سر بادي به گلو انداخت و گفت: «نگفتم نگذاريد ناپرهيزي كنه؟» يكي از بستگان ناخوش جواب داد: «ابداً... اصلاً... ما دست از پا خطا نكرده‌ايم، شما هرچي گفته‌ايد ما همون‌ها رو موبه‌مو انجام داديم»

پسر حكيم‌باشي با اوقات تلخي و بد لعابي ناشيونه فرياد زد: «نه خيز ناپرهيزي كرده... حتماً ناپرهيزي كرده نه خير همينه كه ميگم». خوشمزه اينكه هرچه بستگان بيمار بيشتر انكار مي‌كردند پسر حكيم‌باشي اصرارش بيشتر مي‌شد و از حرفش برنمي‌گشت به‌طوري كه سماجت و پافشاري او دور و بري‌هاي مريض را عاجز و ذله كرده بود. عاقبت هم دنباله اصرارش به اينجا رسيد كه فرياد زد: «نخير ناپرهيزي كرده و خر خورده!... نخير ناپرهيزي كرده و خر خورده كه اينجوري حالش بد شده» همين كه پسر حكيم‌باشي گفت خر خورده كه اينجوري حالش بد شده طاقت جمعيت طاق شد و بي‌اختيار زدند زير خنده و آقازاده از خجالت غرق عرق شد و مثل گربه كتك خورده غيبش زد.

حكيم ‌باشي وقتي فهميد آقازاده چه دسته گلي به آب داده دوبامبي زد توي سرش و پرسيد: «از كجا به فكر خر خوري مريض افتادي!؟» بيچاره خنگ بيهوش گفت: «وقتي از تو حياط رد شدم ديدم يه پالون خر كنج حياط گذاشته‌اند. خيال كردم خر خورده...!!» و این شد ضرب المثل "ناخوش خر خورده"

حکایت بازار امروز همانند همین ضرب المثلی بود که عنوان شد، هر کسی دلیلی برای این اتفاق بیان می کرد غافل از اینکه روزی بهانه تمام این اتفاقات و دلایل بیان شده همین موضوع هسته ای و تحریم ها بود ولی ظاهراً وقتی علت را ندانی مجبوری هر چیزی را بهانه کنی. برخی از کارشناسان رسیدن فصل مجامع و عدم اعتقاد سرمایه گذاران برای حضور در مجامع شرکت ها را دلیل روند نزولی پیش آمده می دانستند، برخی دیگر با اشاره به نبود لیدرهای گروه های مختلف معتقد بودند که در نبود لیدرها و یا با توجه به خروج لیدرها ظرف امروز یا دوشنبه برای برگزاری مجامع اکثر گروه ها همچون لشکر شکست خورده می باشند که فرمانده و یا هدایتگر ندارند و تا بازگشت آنها روند به همین منوال پیش خواهد رفت.

از طرفی دیگر کارشناسانی هستند که پایان زمان استفاده از اعتبار کارگزاران را دلیل این روند عنوان می کنند و معتقدند تسویه اعتباری معاملات کارگزاران مزید بر علت شده.

اما برخی دیگر از اهالی تالار با مشکوک خواندن معاملات روز جاری دلیل این روند نزولی غیر منطقی را دست های پشت پرده ای عنوان می کردند که چندان تمایلی به بزرگ جلوه دادن توافق هسته ای ندارند و برای رسیدن به این هدف در حال به آب و آتش زدن خود و سرمایه خود هستند. به گفته اهالی تالار وقتی واکنش بورس به بزرگترین اتفاق اقتصادی 12 سال اخیر اینگونه است، اگر توافق نمی شد و مذاکرات به شکست می خورد چه اتفاقی برای بورس قرار بود روی دهد؟ آنها بر این باورند که یا اتفاق رخ داده در باطن آن چیزی که بنظر می رسید نیست یا واقعاً این اتفاق بزرگ به واکنش برخی ها که دستی هم در بورس بر آتش دارند قرار است کوچک جلوه داده شود.

بر این اساس آنچه که مسلم است که هر کدام از نظرات و تحلیل ها درست باشد اما عاقبت این اتفاق لطمه و صدمه وارد شدن به همان خط قرمزی است که روز گذشته رییس جمهور در سخنان خود به آن اشاره کرد، دیروز رییس دولت یازدهم در سخنرانی خود در خصوص توافق هسته ای اعلام کرد که اجازه نمی دهم امید و اعتماد مردم به آینده درخشان، رونق اقتصادی و صلح و امنیت با اتهام و سخن ناروا دچار صدمه و خدشه شود.

شاید بهتر بود دولت یازدهم که وقت و زمان زیادی را صرف بازگشت امید و اعتماد به مردم با حل موضوع هسته ای کرده است امروز با دیدن جو غیر قابل قبول و غیر منطقی بورس با تدبیری به جا با حمایت اندک از بازار سرمایه امید و اعتمادی را که با تلاش تیم مذاکره کننده به پشت درب های تالار حافظ رسیده بود به داخل این بازار راهنمایی می کرد.

قطعاً رشد نرخ دلار و سکه در کنار کاهش رقم شاخص های بورس و نزول قابل توجه قیمت سهام شرکت ها در روز جاری همانی بود که دلواپسان انتظارش را می کشیدند و می شد با تدبیری ظریفانه شادی را از اردوگاه دلواپسان به میان مردم و سرمایه گذاران آورد.

تأیید این گفته را می توان به وضوح در صفحه اینستاگرام یکی از نمایندگان مجلس که البته با دولت یازدهم زاویه دارد و از جمله امضاء کنندگان طرح سه فوریتی الزام دولت به متوقف کردن مذاکرات هسته ای هم بود در عکس زیر مشاهده کرد.

ناخوش خر خورده/شادی در اردوگاه دلواپسان/بورس در انتظار تدبیری ظریفانه

در پایان ضمن تقدیر از حقوقی هایی که امروز جانانه برای خرید سهام در حداکثر کاهش قیمت مجاز روزانه برای خرید سهام وارد شدند باید گفت که اگر بزرگترین و اصلی ترین امید سرمایه گذاران و سهامداران که رقم قابل قبولی از افراد جامعه را به همراه خانواده هایشان تشکیل می دهند نا امید شود دیگر نباید منتظر تأمین مالی بنگاه های بزرگ در بلند مدت از طریق این بازار ماند.

لطفاً تا شیرینی توافق هسته ای در کام سهامداران است تدبیری کنید ظریفانه.