سياست ارزي و قانون جاذبه نيوتن
علي ابراهيم نژاد
ضرب المثل معروفي است که ترجمه آن به اين مضمون است: «اگر زندگي به تو ليمو داد از آن ليموناد بساز!»
کنايه
از اينکه بايد در زندگي تهديدها را به فرصت تبديل کرد و از آنها حداکثر
بهره برداري را كرد، اما شايد يک مثال خوب از تبديل کردن فرصت به تهديد را
بتوان در سياست هاي ارزي کشورمان يافت. گويا که ما استعداد عجيبي در تبديل
کردن ليموناد به ليمو داريم!شايد بر اين باوريم که کشور ما تافته جدا بافته
اي است که تمامي تئوري هاي اقتصادي که در صدها کشور ديگر جهان به درستي
کار مي کند، در کشورمان وارونه عمل مي کند.عکس العمل مان چه خواهد بود، اگر
کسي در برابرمان ادعا کند در تمامي کشورها قانون جاذبه نيوتن مي گويد
اجسام در صورت رها شدن به سمت پايين مي روند، اما در کشور من به سمت بالا؟!
در
دنيايي زندگي مي کنيم که کشورها در آن در حال مسابقه براي کاهش ارزش پول
ملي شان به اميد افزايش صادرات و بهبود رفاه اقتصادي شهروندانشان هستند.در
دنيايي که نخست وزير جديد ژاپن يکي از برنامه هاي اصلي اش را کاهش ارزش پول
ملي اين کشور براي حفظ رقابت پذيري صنايع اين کشور اعلام کرده است.تنها در
دو ماه گذشته، بانک مرکزي ژاپن با ضرب و زور هر چه تمام، ارزش پول اين
کشور را 10 درصد در برابر دلار و 20 درصد در برابر يورو کاهش داده تا شرکت
هايي همچون تويوتا و هوندا بتوانند در بازار خودروي آمريکا جولان بدهند.در
دنيايي زندگي مي کنيم که يک سال قبل تعجب همه برانگيخته شد وقتي سوئيس
اعلام کرد از اين به بعد به هيچ عنوان اجازه نخواهد داد ارزش پول ملي اش در
برابر يورو از ميزان مشخصي فراتر رود. کشوري که قرن ها تلاش کرده بود با
فراهم کردن ثبات نسبي در بازار ارز، پناهگاه امني براي سرمايه هاي خارجي
باشد.در دنيايي زندگي مي کنيم که اصلي ترين دعواي اقتصادي دو اقتصاد بزرگ
آن يعني آمريکا و چين بر سر کاهش مصنوعي ارزش پول ملي چين براي افزايش
صادرات و حفظ رقابت پذيري اقتصادش است.
در
چنين دنيايي هنر ما اين بوده است که تورم را به عرش و نرخ ارز را به فرش
ببريم تا وارداتمان سر به فلک بکشد و صادراتمان هر روز نحيف تر شود.اگرچه
هزاران مقاله و کتاب طي دهه ها براي برون رفت از وضعيتي مانند آنچه ما در
آن هستيم نوشته شده، شايد بتوان گفت مشکل ارزي ما و راه حل آن چندان هم
نياز به تئوري هاي پيچيده ندارد؛ براي سال ها به کمک تزريق درآمدهاي نفتي،
رفاه شهروندان ايراني بسيار بالاتر از آنچه ميزان توليد و بهره وري واقعي
در اقتصاد ايران ايجاب مي کند بوده است.کافي است نگاهي به تلويزيون هاي LCD
که در منازل ايراني وجود دارد يا گوشي هاي موبايلي که در دست ايرانيان است
يا تعداد خودروهاي مدل بالاي خيابان هاي تهران بيندازيم.سفري به پيشرفته
ترين اقتصادهاي اروپايي داشته باشيد تا ببينيد از LCD هاي 40 و 50 اينچي
خانه هاي ايراني و گوشي هاي هوشمند گالاکسي و آي فون و خودروهاي لکسوس و
پورشه چندان خبري نيست.حال که اين درآمد بدون زحمت به دلايلي کاهش يافته هر
عقل سليمي درمي يابد که به همان ميزان اين رفاه مصنوعي نيز کاهش خواهد
يافت. اين عبارت به همان اندازه قطعي و مسلم است که قانون جاذبه نيوتن.حال
دو راه پيش رو داريم: راه حل اول يا بهتر بگوييم مُسکن اول اين است که با
تزريق هرچه بيشتر نقدينگي به اقتصاد با عناوين مختلفي چون «افزايش يارانه
نقدي» و «کمک مناسب شب عيد» و «بخشنامه هاي ارزي با عمر چند روز»، به خيال
خود جلوي اين کاهش رفاه را بگيريم که نتيجه اش هماني است که مي بينيم: تورم
هرچه بيشتر و استيصال و به حاشيه رانده شدن توليد داخلي.راه حل دوم
نپاشيدن نمک روي زخم، يعني اضافه نکردن شوک هاي تصميم گيري هاي خلق الساعه و
تزريق نقدينگي بي حساب و کتاب به شوکي که خانوارها و صنايع چه بخواهيم و
چه نخواهيم ناچار به تحمل آن هستند، يعني شوک کاهش رفاه مصنوعي که سال ها
همه ما به آن عادت کرده بوديم.
چند
روز قبل برنامه پايش در يک نظرسنجي ساده از مردم خواست از بين دو گزينه
افزايش يارانه هاي نقدي و مهار تورم يکي را انتخاب کنند. 85 درصد از يک
ميليون و سيصد هزار شرکت کننده در نظرسنجي، مهار تورم را به افزايش يارانه
هاي نقدي ترجيح دادند.به نظر مي رسد وقت آن رسيده که تصميم گيران نيز همچون
مردم گزينه دو را انتخاب کنند.
+ نوشته شده در دوشنبه ۱۳۹۱/۱۱/۰۹ ساعت 12:54 توسط تیم راهبریEPSNEWS
|