فراز و فرودهای توزیع درآمد در ایران
«نابرابری اقتصادی» که از آن تحت عنوان «نابرابری درآمدی» یا «نابرابری ثروت» نیز یاد میشود، عبارت است از اختلاف سطح رفاه بین افراد در یک گروه، یا بین گروهها در یک جامعه یا بین کشورهای مختلف. اقتصاددانان برای اندازهگیری میزان اختلاف در سطح رفاه اقتصادی معمولا از سه معیار استفاده میکنند: ثروت، درآمد و میزان مصرف. نابرابری درآمدی در بسیاری از مطالعات اقتصادی مورد توجه اقتصاددانان و سیاستگذاران بوده است، چراکه میتواند متغیرهای مهم اقتصادی مانند رشد، بیکاری و حتی تورم را تحت تاثیر قرار دهد. درصورت توزیع نابرابر درآمدها و تمرکز ثروت در یک گروه خاص دربلندمدت باعث کاهش رشد اقتصادی یک کشور میشود.
از سوی دیگر، توزیع کاملا برابر درآمدها نیز برای اقتصاد مخرب است، زیرا در این صورت میزان ریسکپذیری افراد به منظور افزایش ثروت کاهش یافته و انگیزهای برای افزایش بهرهوری وجود ندارد.
بنابراین به منظور تعیین سطح بهینه نابرابری درآمدی و سیاستگذاری مناسب، اندازهگیری سطح نابرابری بسیار اهمیت مییابد. برای اندازهگیری این متغیر معیارهای متفاوتی وجود دارد اما همه آنها با روشهای متفاوت میزان پراکندگی توزیع درآمد را تعیین میکنند. لازم به توضیح است که مفهوم نابرابری درآمدی با مفاهیمی همچون فقر و عدالت متفاوت است، اگرچه در مقام تحلیل ممکن است این متغیرها با هم ارتباط مستقیم یا غیرمستقیم داشته باشند ولی به لحاظ استنتاجی کاملا متفاوت هستند.
توزیع درآمد از دیرباز یکی از فاکتورهایی بوده که هم به لحاظ تئوریک و هم از منظر سیاستگذاری مورد توجه اقتصاددانان قرار گرفته است. اقتصاددانان کلاسیک از جمله آدام اسمیت، توماس ماتئوس و دیوید ریکاردو از اولین اقتصاددانانی بودند که در این مورد مطالعه و اظهارنظر کردند، اما آنها بیشتر از منظر توزیع درآمد بین عوامل تولید به این موضوع پرداختند.
اقتصاددانان مدرن نیز در این مورد مباحثات و مطالعات بسیاری را انجام دادهاند، اما نگاه آنها بیشتر به توزیع درآمد بین افراد و خانوارها معطوف بوده است. بخش مهمی از این مطالعات به رابطه بین نابرابری درآمدی و رشد اقتصادی اختصاص داشته است. این دسته از اقتصاددانان در بررسیهای خود از معیارهای پیش گفته بهره بردهاند. معیارهای متفاوتی که برای این منظور طراحی و استفاده شده است، همه به دنبال پاسخگویی به یک سوال مشترک هستند و تنها تفاوت آنها میزان دقت و جامعیت آنهاست که در طول زمان افزایش یافته است. در ادامه به معرفی اجمالی این شاخصها پرداخته و سپس به بررسی وضعیت نابرابری درآمدی در ایران خواهیم پرداخت. از میان معیارهای مختلفی که برای اندازهگیری نابرابری درآمدی طراحی شده است، شاخص جینی (که تحت عنوان ضریب جینی شناخته شده است)، شاخص 20/20 و شاخص هوور مهمترین و پرکاربردترین هستند.
ضریب جینی
این شاخص معروفترین و پرکاربردترین شاخص در اندازهگیری نابرابری درآمدی است. دلیل محبوبیت این شاخص سادگی نحوه محاسبه و فهم آن بر اساس منحنی لورنز است. این منحنی در واقع توضیح گرافیکی توزیع درآمد یا ثروت است. در این منحنی محور عمودی نشان دهنده درصدی از کل درآمد جامعه است که توسط x درصد فقیرتر جامعه کسب میشود. خط 45 درجه در این نمودار برابری کامل درآمدها را نشان میدهد. توزیع کاملا برابر درآمد به این معناست که همه افراد درآمد یکسان دارند. در مقابل، توزیع کاملا نابرابر درآمد وقتی است که یک فرد همه درآمد را به خود اختصاص داده و سایرین هیچ عایدی ندارند.
ضریب جینی بر اساس این نمودار، از تقسیم مساحت ناحیه بین خط برابری کامل و منحنی لورنز بر مساحت ناحیه بین خط برابری کامل و خط نابرابری کامل بهدست میآید. ارزش این شاخص بین صفر و یک تغییر میکند ( صفر درصد و 100 درصد)، که در آن صفر نشان دهنده برابری کامل و 1 نمایانگر حداکثر نابرابری است.
نمودار 1- منحنی لورنز
نسبت 20/20
این نسبت نشان میدهد که 20 درصد ثروتمندترین افراد جامعه نسبت به 20 درصد فقیرترین جامعه، چقدر ثروتمند هستند. این شاخص تاثیر واقعی توزیع نابرابر درآمد را بر جامعه نشان میدهد. به همین دلیل بسیاری از اقتصاددانان معتقدند که این شاخص دقیقتر از شاخص جینی است زیرا توسعه انسانی و ثبات اجتماعی را نیز نشان میدهد.
شاخص هوور
این شاخص، سادهترین شاخص برای اندازهگیری توزیع نابرابری درآمد است. این شاخص نسبت همه درآمدهایی را نشان میدهد که لازم است به منظور دستیابی به برابری کامل بازتوزیع شوند.
نابرابری درآمدی در ایران
نابرابری درآمدی نه تنها یک متغیر مهم اقتصادی به منظور سیاستگذاری صحیح اقتصادی است، بلکه از آنجا که ارتباط مستقیم با زندگی توده مردم دارد، یک متغیر مهم سیاسی و اجتماعی نیز محسوب میشود. صرفنظر از اینکه چه دولتی و با چه تفکر سیاسی بر روی کار است، از آنجا که توزیع نابرابر درآمد همواره برداشت به ترویج اختلاف طبقاتی میشود، همواره یکی از مسایلی است که توده برای ارزیابی عملکرد اقتصادی یک دولت یا جناح در نظر میگیرد. گرچه گاهی با سیاستهای کوتاهمدت غیربهینه میتوان توزیع درآمد را برابرتر کرد، اما بدون تفکر بلندمدت و اتخاذ استراتژی صحیح چنین سیاستهایی تنها منجر به بدتر شدن توزیع درآمد در میانمدت و بلندمدت خواهد شد.
به بیانی ساده، اگر سیاستهای توزیع درآمد بدون ریشهیابی علل واقعی صورت گیرد، نتیجه معکوس خواهد داشت. نمودار 2 روند ضریب جینی در ایران را بین سالهای 1376 و 1393 نشان میدهد. همانطور که در این نمودار مشاهده میشود، بین سالهای 1376 و 1380 این ضریب ثابت بوده و در سال 1380 افزایش مییابد، اما این افزایش چندان پایدار نبوده و پس از یکسال روند کاهشی آن آغاز میشود و برای حدود سه سال ثابت میماند. از سال 1386 (سال دوم ریاست جمهوری محمود احمدینژاد) این ضریب شروه به کاهش کرده و سرانجام در سال 1390 به کمترین مقدار خود در طول دوره میرسد. این نتیجهگیری سطحی با ادعای احمدینژاد مبنی بر توزیع برابرتر درآمد همخوانی دارد، اما بسی جای تامل است.
در بررسی صحت این ادعا باید به چند نکته توجه داشت. اول اینکه ضریب جینی سادهانگارانهترین شاخص در ارزیابی توزیع درآمد است. چرا که منحنی لورنز مبنای توزیعی ندارد و نتیجه حاصله تنها پایه تجربی دارد نه مبنای تئوریک. دوم اینکه این شاخص نمیتواند به ما بگوید که نابرابری دقیقا در کجا اتفاق میافتد تا بتوان کاهش و افزایش نابرابری را تحلیل کرد. نمودار 3 سهم 20 درصد ثروتمندترین افراد جامعه به 20 درصد فقیرترین آنها را نشان میدهد. بر اساس این نمودار اگرچه روند مشابهی دیده میشود اما در هنگام ثبات شاخص جینی شاهد نوسان شاخص 20/20 هستیم.
نمودار 2- ضریب جینی در ایران (1393-1376)
نمودار 3- سهم 20 درصد ثروتمندترین به 20 درصد فقیرترین (1393-1376)
به منظور بررسی صحت نتایج بهدست آمده در نمودارهای 2 و 3، در نمودار 4 رشد درآمد سرانه در دوره زمانی مشابه محاسبه شده است. همانطور که در این نمودار دیده میشود، بهرغم اینکه در سال 1381 شاهد بیشترین مقدار شاخص جینی بودهایم، درآمد سرانه نیز شاهد بیشترین رشد بوده است و در سال 1386 که روند کاهشی ضریب جینی آغاز شده است رشد درآمد سرانه نیز روند نزولی خود را آغاز کرده است.
نمودار 4- درآمد سرانه (1393-1376)
از این تحلیل میتوان اینگونه نتیجه گرفت که اگرچه در دوره احمدی نژاد توزیع درآمد بهبود یافته است اما به چند دلیل نتوانسته تاثیر بلندمدت داشته باشد. اول اینکه به جای اصلاحات صحیح ساختاری و سیاستگذاری مناسب، تنها با سیاستهای کوتاهمدت پوپولیستی توزیع درآمد برای یک دوره کوتاه برابرتر شده و پس از محو اثرات کوتاهمدت روند بهبود معکوس شده است. ثانیا اگر درآمد کل جامعه را کیکی در نظر بگیریم که هر کس برشی از آن را به خود اختصاص میدهد، در دوره مذکور اگرچه سهم کیک افراد مساویتر شده اما کل کیک اقتصاد کوچکتر شده است. کوچک شدنی که مضرات آن برای قشر کم درآمد به مراتب مضرتر است.
* مدیر واحد مطالعات بازار دنیای اقتصاد