مقصر جنگ ارزی کیست؟
بینا- همزمان با تلاش اقتصاد جهان برای
خلاص شدن از مشکلات متنوعی که دچارش شده است، مسائل مالی بین المللی هم
بیشتر مورد بررسی گرفته است. به ویژه توجه زیادی معطوف به واحد پول کشورها و
نرخ مبادله ی آنها شده است.
اقتصاددانان و سیاستمدارن مختلف ( از جمله باراک اوباما ) از پایین نگه
داشته شدن ارزش رن مین بی ( واحد پول جمهوری خلق چین ) توسط دولت چین
انتقاد کرده اند و آن را مانعی برای بهبود اقتصاد جهان می دانند . مشکلاتی
که در یونان به وجود آمد باعث شده است که بسیاری از مردم به این فکر
بیافتند که آیا یورو آزمایشی شکست خورده است و آیا بهتر نیست که کشورهای
اروپایی واحد پولی خودشان را داشته باشند ؟
برای اندیشیدن در مورد چنین
موضوعاتی باید از جایی آغاز کرد که اقتصاددانان نام آن را " سه راهی مالیه ی
بین الملل " گذاشته اند. بله ، سه راهی ( Trilemma ) واقعآ یک کلمه است
.این لغت به دوره ای از تاریخ هنر مربوط به منطق گرایان قرن هفدهم اطلاق
می شده است . طبق فرهنگ لغت آکسفورد به شرایطی گفته می شود که کسی با سه
گزینه مواجه است که هرکدام از آنها عواقب اجتناب ناپذیر خود را دارد .

اما سه راهی مالیه ی بین الملل چیست ؟
این مفهوم از این واقعیت سرچشمه می گیرد که در بیشتر کشورها ، سیاست
گذاران اقتصادی علاقه دارند به این سه هدف دست یابند :
1- باز کردن
اقتصاد کشور به روی جریان بین المللی سرمایه : قابلیت انتقال سرمایه به
اهالی یک کشور این اجازه را می دهد که با سرمایه گذاری در خارج از کشور به
دارایی هایشان تنوع بخشند . همچنین سرمایه گذاران خارجی را برای آوردن
منابع و تخصصشان به کشور تشویق می کند .
2- استفاده از سیاست های پولی
به عنوان ابزاری برای ثبات بخشیدن به اقتصاد : بانک مرکزی می تواند در
هنگام رکود عرضه پول را افزایش داده و نرخ بهره را پایین بیاورد . همچنین
در هنگامی که اقتصاد دچار تب و تاب بیش از حد شده است بانک مرکزی می تواند
رشد پول را کاهش دهد و نرخ بهره را بالا ببرد .
3- حفظ ثبات در نرخ
مبادله واحد پول کشور با واحد پول دیگر کشورها : یک نرخ مبادله ی پر نوسان ،
هنگامی که در اثر سفته بازی به وجود آمده باشد ، می تواند عاملی برای
نوسان اقتصاد باشد . به علاوه ، نرخ مبادله ثابت کار را برای خانوارها و
بنگاه ها جهت ورود به اقتصاد جهانی و برنامه ریزی برای آینده ، راحتتر می
کند .
اما مشکل کار اینست که شما نمی توانید همزمان به هر سه هدف دست
پیدا کنید . اگر شما دو تا از آنها را انتخاب کنید ، قوانین خدشه ناپذیر
اقتصاد شما را مجبور می کنند که هدف سوم را رها کنید .
در آمریکا ، ما
دو هدف اول را انتخاب کرده ایم . هر آمریکایی می تواند به راحتی و با ارسال
پول نقد به بازارهای بین المللی در خارج سرمایه گذاری کند و خارجی ها هم
برای خرید سهام و اوراق قرضه در بازار های ما ، آزادند . به علاوه ، فدرال
رزرو ( بانک مرکزی آمریکا ) سیاست های پولی را برای حفظ اشتغال کامل و ثبات
قیمتها اعمال می کند . اما نتیجه ی این انتخاب ، نوسان ارزش دلار در بازار
های بین المللی است .
در مقابل ، چین واکنش متفاوتی به این سه راهی
نشان داده است . بانک مرکزی آنها سیاست های پولی را اعمال می کند و کنترل
شدیدی هم بر نرخ مبادله ی واحد پولشان دارد . اما برای نائل شدن به این دو
هدف ، چین باید جریان سرمایه بین کشورش و دنیای خارج را محدود کند که شامل
محدودیت شهروندان چینی برای خارج کردن ثروتشان از کشور است . بدون چنین
محدودیت هایی ، پول می توانست ببن داخل و خارج کشور جریان پیدا کند که این
مسئله نرخ بهره ی داخلی را مجبور به هماهنگ شدن با بانک های مرکزی دیگر
کشورها می کرد .
بیشتر کشورهای اروپایی راه سوم را انتخاب کرده اند . با
استفاده از یورو به جای فرانک فرانسه ، مارک آلمان ، لیره ایتالیا ،
دراکما ی یونان و واحدهای پولی دیگر ، نرخ مبادله ی پول در ناحیه این
کشورها حذف شده است . به علاوه ، سرمایه برای جابجایی بین این کشورها آزاد
است . در عین حال هزینه ی چنین انتخابی دست کشیدن از امکان استفاده از
سیاست پولی داخلی برای کشورهای منطقه یورو است .
بانک مرکزی اروپا نرخ
بهره را برای کل منطقه یورو تعیین می کند . ولی اگر شرایط در یک کشور (
برای مثال یونان ) با بقیه ی اروپا فرق کند ، آن کشور نمی تواند یک سیاست
پولی داخلی را برای اداره کردن مشکلش اعمال کند .
بهترین راه حل هنگام
مواجه شدن با این سه راهی چیست ؟ جای تعجبی نیست که بسیاری از اقتصاددانان
آمریکایی مدافع سیستم آمریکایی شناور بودن نرخ ارز هستند که نرخ آن توسط
اهرم های بازار تعیین شود . همین اعتقاد منجر به انتقادات از سیاست های
مالی چین می شود . همچنین باعث شد هنگامی که اتحادیه اروپا در اوایل دهه
1990 شروع به حرکت در مسیر واحد پولی مشترک کرده بود ، اقتصاددانان
آمریکایی با تردید به آن بنگرند . مشکلات این روزهای یونان ، نشان می دهد
که شک آنها در موفقیت یورو بی پایه نبوده است .
اما بهتر است
اقتصاددانان در پیشنهاد دادن سیاست نرخ مبادله شناور احتیاط به خرج دهند
آنهم به این دلیل که راه حلی که به طور واضح بهترین باشد وجود ندارد . در
واقع خود آمریکایی ها هم زمان خیلی زیادی نیست که نرخ مبادله شناور را
پذیرفته اند . از جنگ جهانی دوم تا اوایل دهه 1970 آمریکا در سیستم برتون
وودز شرکت داشت که نرخ مبادله بین واحد پولی کشورهای مطرح را ثابت نگه می
داشت . همچنین ، در سال 1998 هنگامی که بیشتر کشورهای شرق آسیا در بحران
مالی فرورفته بودند ، رابرت رابین ( دبیر خزانه داری ) سیاست نرخ ثابت چبن
را اینگونه مورد ستایش قرار داد : جزیره ثبات در یک دنیای آشفته .
حتی
امتحان کردن یورو هم تا حدی بر پایه مدل آمریکایی بود . هرکس که در ایالات
متحده آمریکا مسافرت کند احتیاجی ندارد که در مرز هر ایالت پولش را تبدیل
به پول دیگری بکند . واحد پول مشترک بین 50 ایالت به خوبی به آمریکایی خدمت
کرده است. اروپایی ها هم مشتاق بودند از چنین منافعی بهره مند شوند .
به
طور حتم اروپا با ایالات متحده آمریکا که دارای یک دولت مرکزی بزرگ است تا
در هنگام نیاز منابع را بین مناطق توزیع کند متفاوت است . مهم تر از آن ،
زبان و سنت مشترک ما باعث می شود که نیروی کاربتوانند آزادانه بین مناطق
جابه جا شوند ، اتفاقی که رخ دادنش در اروپا سخت تر است .آرزوی ایجاد
ایالات متحده اروپا خیلی بزرگ تر از آنست که تحقق یابد .
بدون شک ، نظام
مالی جهان سیاستگذاران را با مبادله سختی مواجه می کند . آمریکایی ها
نباید هنگامی که کشوری در مواجه شدن با این سه راهی تصمیم غیر از آنچه ما
گرفته ایم ،اتخاذ می کند ؛ با آن کشور تندی کنند . در این حوزه از سیاست
های اقتصادی ، مانند خیلی از حوزه های دیگر ، فضا برای کشورهایی که با ما
موفق نیستند هم وجود دارد .
*گرگوری منکیو
استاد اقتصاد دانشگاه هاروارد