معامله‌گری در بورس یک کار عظیم روانی است! چرا؟

دلایل متعدداند. یکی اینکه در بورس احساس خرید و فروش می‌شود و نه ارزش! کافی است قیمت یک سهام زیان‌ده ورشکسته را که اخیراً "احساس" خوبی در مورد آن "بوجود آمده" را با قیمت یک سهم بنیادی ارزنده مقایسه کنید.

دوم اینکه در بورس با پول معامله می‌کنیم که خود نوعی "اعتبار و اعتماد" است. ارزش اسکناس بر خلاف طلا به اعتمادی است که به آن داریم.

پس تا اینجا: در بورس با اعتماد، احساس خرید و فروش می‌کنیم! حالا خودتان بگویید: این کار بیشتر عقلانی است یا روانی؟


به همین خاطر است که اصل علت و معلول در بورس کار نمی‌کند. به همین خاطر بیخودی یک سهم بالا می‌رود و بیخودی پایین می‌آید. اگر سیبی را در تالار حافظ رها کنید به زمین نمی‌افتد بلکه بسته به "احساس" و حال و هوای بازار هوا می‌رود، آب می‌شود، ناپدید می‌شود یا شاید زمین می‌افتد. همه جای دنیا همین است. سهام فلکس‌واگن در چند روز از 200 یورو به 900 یورو رفته و برگشته! بی هیچ دلیل.  اگر مایل بودید نمودارش را برایتان در می‌آورم. در کتای «ذهن زیبا در بورس» مثالهای بیشتری میخوانیم.

به همین خاطر می‌گویند: معامله‌گری در بورس یک کار عظیم روانی است! حالا چقدر به این جمله باور دارید؟ چقدر برای این کار عظیم روانی آمادگی دارید؟

ذهن زیبا در بورس به این موضوع می‌پردازد.