بهار - آقای بازار: ما به این دلیل مالی رفتاری را مطالعه می‌کنیم که افراد همواره عقلایی عمل نمی‌کنند و اغلب رفتاری غیرمنتظره از خود نشان می‌دهند و حتی هنگامی که مراقب هستیم، احساسات نقشی مهم در تصمیم‌گیری‌هایمان ایفا می‌کنند. در حقیقت بدون احساسات، تصمیم‌گیری‌ها اغلب دشوار، اگر نه غیرممکن، می‌شوند. در تصمیم‌گیری‌های مالی، باید مراقب سوگیری مبتنی بر تایید باشیم. ما سهام شرکتی را می‌خریم و خبرهایی که منتشر می‌شود پیگیری می‌کنیم. از خبرهای مثبت خوشحال می‌شویم زیرا این خبرها عقلانیت تصمیم ما در خرید سهام یاد‌شده را تایید می‌کنند.
همچنین مایلیم هر خبر منفی را وضعیتی زودگذر تلقی کنیم و برای خبرهای مثبتی که شرکت‌های رقیب منتشر می‌کنند اهمیت کافی قائل نمی‌شویم. شفاف و واضح دیدن امور و اهمیت دادن به روندهای خوب و بد، یکی از مهارت‌های مهم برای سرمایه‌گذاران است و شواهد باید به شکلی عینی ارزیابی شوند. هنگامی که اوضاع بد می‌شود سرمایه‌گذاران ممکن است با انکار واقعیت و اخبار منتشرشده عملا به نوعی رهاسازی روی آورند. برای مثال اگر قیمت‌ها کاهش یابد تفکر امیدوارانه آن‌ها را مجبور می‌کند معتقد باشند به‌زودی قیمت‌ها افزایش پیدا خواهند کرد.
 آن‌ها معمولا برای آنچه باورشان را تایید می‌کند، اعتبار قائل می‌شوند و تنها چیزهایی را می‌بینند که دوست دارند ببینند. اگرچه ساده‌سازی، فیلتر کردن و جداسازی، تصمیم‌گیری را بهبود می‌بخشد -‌یا حداقل بر سرعت تصمیم‌گیری می‌افزاید- تصمیم‌هایی که تحت‌تاثیر فرآیند رهاسازی اتخاذ می‌شوند، معمولا اشتباه هستند. مثلا اگر در بازار سرمایه به معاملات قبلی خود توجه کنیم، حتما نمونه‌هایی از این موارد را خواهیم یافت. ارزش تحلیل مالی رفتاری خیلی جالب‌تر و پیچیده‌تر از آن است که تا به حال فکر می‌کردیم! مثلا در شرایط محرومیت از خواب، بخش «Nucleus Accumbens » در مواردی که گزینه‌های «پرریسک-پرسود» مطرح است، فعال‌تر می‌شود و همزمان با واکنش مغز به زیان، تضعیف می‌شود. کمبود خواب، انتظار کسب سود را افزایش می‌دهد و زیان‌های متعاقب تصمیم‌های پرریسک را کم‌اهمیت جلوه می‌دهد.