ساعت ۲۴- آیا دونالد ترامپ از آسمان بر زمین افتاد و بدون فکر و اندیشه‌ای توانست بالاترین رای را در امریکا در برابر رقبای جمهوریخواه و رقیب دموکرات به دست آورد؟ بدیهی است که این تصور از نظر هر فردی که اندکی با تحولات روز دنیا آشنا باشد تصوری غرمنطقی است. دونالد ترامپ، پدیده‌ای است که محصول دو نوع مناسبات درون مرزهای ملی امریکا و مناسبات جهان است.

در برون از مرزهای امریکا، کشور چین ایستاده است که در ۳ دهه سپری شده از مزیت‌های تجارت آزاد استفاده کرده و خود را به اقتصاد نخست جهان نزدیک و نزدیک‌تر کرد. سرگرم شدن امریکایی‌ها در جنگ‌های طولانی افغانستان و عراق و درگیری با داعش موجب شد تا سیاستگذاران ارشد امربکایی تهدیدهای چین را آن‌گونه که باید و شاید در کانون توجه قرار ندهند. غفلت از این موضوع شرایط را گونه‌ای کرده است که سخنان ترامپ مبنی بر جنگ تجاری با چین به دل شهروندان امریکایی نشست و آنها به او رای دادند. شهروندان امریکایی که به محاصره همه انواع کالاهای چینی درآمده و می‌بینند که تولیدات این کشور به خانه و کاشانه آنها راه یافته و شغل و سرمایه امریکا به بیرون می‌رود،‌ سخنان ناسیونالیستی ترامپ را باور کرده‌اند.

از طرف دیگر ایالات متحده امریکا بیش از دو دهه است شاهد درجا زدن اقتصاد کشورهای عضو اتحادیه اروپاست و به چشم می‌بیند که متحد اصلی‌اش در همه سال‌های پس از جنگ دوم جهانی نمی‌تواند در بزرگ‌تر شدن بازار امریکا سهمی داشته باشد. علاوه بر این رهبران آلمان و فرانسه هر گاه فرصت کرده‌اند حتی بر ضد منافع امریکا حرکت کرده و این کشور را در برابر توفان حوادث رها کرده‌اند. خودداری فرانسه و تا اندازه‌ای آلمان از همراهی همه سویه با امریکا موجب دلسردی شهروندان امریکایی شده و سخنان ترامپ که می‌گوید این کشورها باید هزینه‌های دفاع از خود را بر دوش امریکا نیندازند بر دل شهروندان امریکا نشست و آنها به فردی رای دادند که با صراحت می‌گوید نمی‌خواهد هزینه‌های بیشتری برای ناتو و یا محافظت از اروپا از مالیات امریکایی‌ها تامین کند. ناتوانی اتحادیه اروپا در همراهی با امریکا به دلیل سیاست‌های متناقض و متضاد رهبران احزاب اروپایی که برای خرید محبوبیت مدام از سیاست‌های اقتصاد آزاد دور می‌شوند نیز موید بر علت شده و ترامپیسم را به ارمغان آورده است.

از طرف دیگر و مهم‌تر از همه سیاست‌های جنگ‌طلبانه روسیه تحت کنترل و قیمومیت باند ولادیمیر پوتین است که موجب شده است سیاست‌های استراتژیک ترامپ در باره مناسبات با این کشور جواب دهد. در سال‌هایی که امریکایی‌ها برای مقاصد استراتژیک خود در افغانستان و عراق هزینه‌های کلان پرداخت می‌کردند روسیه به دنبال ساخت تجهیزات و سلاح‌های پیشرفته برای آماده شدن جنگ هوایی و زمینی شد. امریکایی‌ها اکنون با روسیه‌ای طرف شده‌اند که چون کالا برای صادرات ندارد و تجارت سودی برایش نمی‌آورد دنبال جنگ است و می‌خواهد مناسبات پیشین را احیا کند. در چنین وضعی است که ترامپ و یارانش می‌گویند می‌خواهند از راه دوستی با روسیه خطر این کشور را برای کشورشان کاهش دهند و این برای شهروندان امریکایی جذابیت دارد. وقتی ترامپ دستور می‌دهد تجهیزات نظامی امریکا باید به سطح نخست برسد نیک می‌داند که غرور شهروندان این کشور را تحریک می‌کند.

چین طماع، روسیه جنگ‌افزوز و اروپای بیمار در دهه‌های اخیر موجب شده است که شهروندان امریکایی به فردی رای دهند که می‌خواهد کشورشان را نجات دهد. ترامپ حالا با محدود کردن تجارت قصد تلافی دارد و می‌خواهد دردسرهای تازه‌ای برای رهبران حزب کمونیست چین دست‌کم در حرف و تا اینجا فراهم کند و می‌خواهد به اروپایی‌ها هشدار دهد که با آزاد کردن اندیشه و عمل از رخوت بیرون آیند.

به گزارش ساعت ۲۴، مشکل اما این است که زندانی کردن تجارت از سوی ترامپ می‌تواند شرایط را بدتر کند. شاید ترامپ و دوستانش به این نتیجه رسیده‌اند در شرایطی که ۸۵ درصد اقتصاد کشورشان داخلی است و حالا دیگر در تامین نفت نیاز به خارج ندارند می‌توانند دندان طمع چین را بیرون کشیده و این کشور را در مسیری که می‌خواهند هدایت کنند.

اکنون روسیه تصور می‌کند امریکا در شرایط دشواری است و می‌توان امتیاز خواست و گرفت، ‌اما روی دیگر امریکا شاید بتواند این تصور را مخدوش کند. آنها که تجارت را محدود کردن آتش جنگ را شعله‌ور می‌کنند و البته دود این آتش به چشم همه جهانیان می‌رود و اشک همه را سرازیر خواهد کرد.