جلیل خبره: صدرا را به خاطر آیت الله هاشمی زمین زدند
استات اویل میخواست ما نقش دلال را بازی کنیم
روزنامه شرق امروز در گفت وگویی مفصل(صفحات 10 و11 ) با جلیل خبره ترتیب داده است که در خصوص اوج و فرود شرکت صدرا است. یکی از بزرگترین پیمانکاران نفت وگاز کشور که این روزها حال و روز خوبی ندارد. اما پانزده سال پیش در اوج بود و کسی فکر این روزها را برای صدرا نمیکرد. چه شد و مدیریت خبره چه تاثیراتی بر صدرا گذاشت محور این گفت وگو است که تکه هایی از آن در اینجا میاید
• بحث‌ها هميشه حول اين محور بود که صدرا ظرفيتش پر است و بايد از پيمانکاران دیگر نيز حمايت کنيم در صورتي که تمام پروژه‌هايي که در زمان من در صدرا گرفته شد همه با شرکت در مناقصه حاصل شده بود و با ترک تشريفات مناقصه کاري به ما داده نشد. ما نورچشمي نبوديم، نه شرکت نفتي بوديم نه وابسته به صندوق بازنشستگي. متعلق به سازمان گسترش بوديم بعد هم که وارد بورس شديم
• تعبیر صدرای عزیز را آقای خاتمی به کار برد. اين کلمه را آقاي خاتمي وقتي تشريف آوردند نکا و سکوي نيمه‌شناور اميرکبير را ديدند به کار بردند... خب بالاخره صدرا مثل يک درخت تنومند شده بود که کلي مهندس مشاور و پيمانکار در ارتباط با آن مشغول کار بودند. کلي اشتغال از دل صدرا درآمده بود.
• در خصوص واگذاری صدرا آقای جهانگیری مخالف بود. ايشان مي‌گفت بايد بخش خصوصي واقعي را توانمند و بعد واگذار کنيم که کسب‌وکار را درست شکل دهيم. ايشان مدام تکرار مي‌کرد خصولتي‌ها بيايند درواقع دخالت دولت در بازار است و فايده‌اي ندارد. همان دولتي بمانند بهتر است. اگر صدرا به بخش خصوصي واقعي واگذار شده بود به اين حال‌وروز نمي‌افتاد. اين‌طور هم نمي‌شد که دولت بعد به‌راحتي بگويد مديرعامل بايد عوض شود. همان صحبت آقاي جهانگيري درواقع درست بود که راه دخالت دولت بسته نشده بود.
• اصل موضوع اين بود که رئيس آن دولت( احمدی نژاد) گفته بود خبره بايد برود چون به آقاي هاشمي نزديک است. به همين راحتي. خب، اگر صدرا درست خصوصي شده بود جلوي اين‌گونه دخالت‌ها گرفته مي‌شد. من به نزديک‌بودن به آقاي هاشمي افتخار هم مي‌کنم چون ايشان در شکل‌گيري صدرا و بقيه پيمانکاران بزرگ نفت و گاز کشور نقش مهمي داشتند و بالندگي اين موضوع مديون ايشان بود.
• علت اينکه ما را کنار گذاشتند ( فاز 15و16) را بايد از آقاي ترکان سؤال کنيد، برداشت من اين‌گونه است که زماني که آقاي ترکان صدرا را کنار گذاشتند، ناشي از فشاري بود که از جانب دولت احمدي‌نژاد صورت گرفته بود، ابتدا به وزير ابلاغ شد، وزير هم به آقاي ترکان گفت که پروژه را به صدرا ندهيد چون فکر مي‌کردند من به آقاي هاشمي نزديک هستم.
• استات‌اويل مي‌خواست ما نقش دلالي را بازي کنيم و کار را بگيريم و بدهيم به پيمانکاري که از جانب آنها معرفي مي‌شود و درواقع کار را بدهيم به خارجي‌ها، در اين بين يک منفعتي ببريم. حاضر بودند ما پروژه را بدهيم به يک شرکت خارجي و بگوييم قدري هزينه‌ها بيشتر شده و مابه‌التفاوت آن را به ما بدهد ولي چون ما دلال و دلال‌صفت نبوديم زير بار نمي‌رفتيم.
• يک واقعيت است، چرا به ما زور مي‌کردند که ما حتما برويم با آرسيس قرارداد ببنديم، چرا مي‌گفتند که با HL٥٠٠٠ اينها را نصب نکن حتي آمدند و بيمه‌نامه آن را باطل کردند. آن موقع رفتم پيش آقاي ترکان و مسائل را تشريح کردم و ايشان به من اجازه دادند که نصب کنم.
• آقای هامانه می‌ترسید با من صحبت کند، چون اگر اخبارش به گوش آقای احمدی‌نژاد می‌رسید حکم ایشان را لغو می‌کرد. گرچه خود آقای هامانه انسان شریفی هستند و من هیچ مشکل شخصی‌ای با ایشان ندارم، ولی ایشان به ‌خاطر آقای احمدی‌نژاد می‌ترسید با بنده صحبت کند.
• من بعد از کنار رفتن از صدرا رفتم خدمت آقای هاشمی.... (بغض می‌کند) خدا رحمت کند ایشان را، من رفتم خدمتشان و ایشان گفتند که این دوره می‌گذرد و شما خودتان را آماده کنید و همکارانتان را آماده کنید زیرا ما بعد از این وارد یک دوره رشد و سازندگی می‌شویم، ضمن اینکه ناراحت بودند ولی دستش را روی شانه من گذاشت و دوبار این موضوع را تأکید کرد.
خدا رحمتش کند....