راهکار کاهش شکاف طبقاتی چيست؟
گفته مي شود، شکاف طبقاتي به معناي دسترسي به امکانات است يعني هر گروهي که دسترسي بيشتري به امکانات داشته باشد، در طبقات بالاي اجتماع قرار دارد و آنهايي که دسترس هاي کمتري دارند، قاعدتا در طبقات پايين جامعه قرار مي گيرند. حريرچي مي گويد: در حال حاضر افراد يک جامعه را به ده دهک تقسيم کرده و باتوجه به درآمد و هزينه هايي که دارند، آن ها را در هريک از اين طبقات جايي مي دهند. در حال حاضر 5 دهک درآمدشان به هيچ وجه تکافوي معاش شان را نمي دهد. بنابراين اين ها را جزء طبقات پايين جامعه قرار داده اند.
دومين نکته دسترسي همه اقشار يک جامعه به حداقل امکانات است و امروزه اين حداقل امکانات به عنوان حقوق اوليه افراد يک جامعه شناخته مي شود. اين حداقل حقوق در درجه اول غذا بعد پوشاک و مسکن وسپس آموزش و بهداشت درمان و رفت و آمدهاست. کشورهاي توسعه يافته به اين حقوق حداقلي، تفريحات را هم اضافه کرده اند و دولت ها بابت آن يارانه مي دهند. در يک دهه اخير دسترسي به شبکه هاي اينترنتي و مجازي هم به اين حقوق افزوده شده است.
در حال حاضر دو دهک بالاي درآمدي جزء ثروتمندان، 5 دهک جزء فقرا محسوب مي شوند و 3 دهک هم متوسط هستند اما دهک هاي متوسط با توجه به افزايش هزينه ها و مسائل مالي در حال سقوط به سمت دهک هاي پايين اند. در واقع اين ها براي تامين همان حداقل نيازهاي زندگي خويش مانده اند و اينجاست که مفهوم شکاف طبقاتي بيش از بيش خودنمايي مي کند.
اين جامعه شناس محصول اين شکاف را توسعه پديده مصرف گرايي دانسته و اذعان مي کند: ميزان مصرف در کشور ما فاصله طبقاتي را پررنگ تر مي کند. اگرچه اين مصرف در همه جاي دنيا وجود دارد اما در ايران بيشتر است. اکثر طبقات بالاي جامعه ما نسبت به پايين ترين طبقات 23 تا 24 برابر بيشتر از حقوق حداقلي بهره مند هستند حال آنکه در کشورهاي توسعه يافته اي نظير آلمان اين رقم 8 برابر است اين امر نه تنها شکاف بلکه يک نوع تحقير هم در سطح جامعه بوجود آورده است. طبقه اي که در کشور ما بالاترين ميزان مصرف را دارد و در مقابل طبقه اي که نمي تواند حداقل نيازهاي خود را تامين کند.
پيش از اين هم اشاره شد که يک جامعه نمي تواند طبقاني نباشد. چرا که دولت ها فقط تا حدودي مي توانند فرصت هاي برابر را فراهم کنند اما باوجود شکاف در کشورهاي توسعه يافته، دولت ها تدابيري را انديشيده اند تا نابرابري هاي اجتماعي و شکاف هاي طبقاتي به گسل تبديل نشود. اميرمحمود حريرچي به بخشي از اين تدابير اشاره کرده و مي گويد: در جوامع توسعه يافته، دولت ها براي کساني که اجاره خانه هايشان با ميزان درآمدشان همخواني ندارد، مبالغي را مي پردازند و بابت کودکاني که به دنيا مي آيند تا 15 سالگي، مبلغي را به حساب مادر واريز مي کنند و اگر متوجه شوند کودکي به خاطر نداري، ترک تحصيل کرده، کمک ويژه مي دهند تا آن کودک بتواند حداقل تا 15 سالگي تامين باشد.
*فاصله طبقاتي نوعي تحقيرزدگي به وجود آورده است
حال پرسش اين است که ما چه کرده ايم؟ پاسخ روشن است ما به جاي کاهش فاصله طبقاتي، براي کودکان کار لايحه اي مبني بر جريمه پدري که اجازه مي دهد کودکش کار کند را گذاشته ايم اما اين جريمه در شرايطي که خانواده با فقر و نداري روبه روست، چه فايده اي دارد؟
حريرچي تاکيد مي کند: در کشور ما طبقات بالا از امکانات آموزشي 22 تا 25 برابر استفاده مي کنند و در حق کودکان طبقات پايين ظلم مي شود. در واقع به دليل همين فاصله طبقاتي يک گروه کودک کار و يک گروه کودکان کارنامه اي داريم، همان ها که 20 ميليون مي دهند و در مدارس غيرانتفاعي ثبت نام مي کنند. اين فاصله طبقاتي نوعي تحقيرزدگي به وجود آورده است.
حسين راغفر از اقتصاددانان برجسته اي است که «نابرابري و اشکال مختلف آن مانند نابرابري در دسترسي به فرصتهاي آموزشي را در تعامل دائمي با اشکال ديگر نابرابري و قدرت دانسته و معتقد است: خودِ اين نابرابريها ميتوانند مولد نابرابريهاي بيشتر شود.»
اين اقتصاددان مطرح کرده است: «يکي از ابزارهاي نابرابري مدارس هستند. يعني نظام آموزشي يکي از اصليترين نهادهاي رسمي است که خود، باعث توليد نابرابري مي کند. «نظام آموزش» در هر کشوري يکي از ابزارهاي تأمين عدالت و يا بيعدالتي محسوب ميشود. به همين دليل در بسياري از کشورهاي اروپايي به علت آنکه دو حوزه آموزشوپرورش و سلامت از اصليترين مولفههاي تشکيل سرمايههاي انساني محسوب ميشوند، بيشترين سرمايهگذاري براي آنها انجام ميگيرد.»
اما فارغ از مباحث مطرح شده بايد به دنبال راهکارهايي بود که اين شکاف طبقاتي را تا حدود زيادي تعديل کند. برخي معتقدند مي توان از طريق ماليات به ايجاد تعادل در شرايط اقتصادي جامعه و در جهت رفع اختلاف طبقاتي و کاهش فاصله فقير و غني کمک کرد. به عبارت ديگر دولت ها مي توانند با وضع ماليات بر درآمد اشخاص متمکن و مرفه و صرف هزينه براي بهبود وضع زندگي طبقات کم بضاعت، اعتدال بيشتري از نظر توزيع درآمد بين طبقات مختلف جامعه برقرار سازند.
برهمين اساس حريرچي در ارائه راهکارهاي خود تصريح مي کند: در جوامع توسعه يافته از محل مالياتي که طبقات بالا مي پردازند به طبقات پايين کمک مي کنند. تفاوت آنها با ما اين است که طبقات بالا به نسبت توليدي که دارند، ماليات مي پردازند. يکي از بزرگترين جرم ها در آنجا فرارمالياتي است بنابراين از طريق ماليات ها سعي مي کنند فاصله طبقاتي را به حداقل برسانند و از سوي ديگر مصرف هم مورد تشويق قرار نمي گيرد. البته آمريکايي ها اين طور نيستند. آنها شديدا همانند ما مصرف کننده اند اما کشورهاي اروپاي غربي و ساير کشورهاي توسعه يافته حداقل مصرف را دارند و بسيار ساده زندگي مي کنند. طبعا همه چيز به سبک زندگي ملوک باز مي گردد. مسئولان ما مصرف گرا هستند و ساده زيست نيستند اما در کشورهاي پيشرفته، نماينده مجلس با دوچرخه تردد مي کنند. مسئولان آنان چون ساده زندگي مي کنند در بين مردم اند. مسئولان ما از داخل بنز چه طور مي توانند بين مردم باشند و به کاهش فاصله طبقاتي کمک کنند؟
او درباره اينکه برخي مدعي اند، شکاف طبقاتي وجود ندارد بلکه حس اين شکاف در ميان مردم وجود دارد، مي گويد: اصلا اين مسئله را قبول ندارم. آمار بانک مرکزي چنين مسئله را از اساس رد مي کند. يکسري آمار و ارقام هم سازمان هاي بين المللي مستقل ارائه مي کنند. به لحاظ کيفيت زندگي ايراني ها به نسبت 80 کشور، رتبه 110 را دارند. ميزان رضايتمندي مردم ما در سطح پاييني قرار دارد. کساني که اين حرف را مي زنند همان کساني هستند که در ويلاهاي 6 هزار متري زندگي مي کنند و با رانت خواري زندگي هاي لاکچري دارند. توزيع فرصت هاي برابر براي همه نيست تا من نوعي بتوانم با تلاش زندگي نسبتا خوبي داشته باشم. ما بايد مستند و براساس شواهد صحبت کنيم، آمارهاي بانک مرکزي و سازمان هاي بين المللي نشان دهنده اين است که فاصله طبقاتي در جامعه ما وجود دارد و صرفا يک احساس نيست.
منبع: رسالت
دومين نکته دسترسي همه اقشار يک جامعه به حداقل امکانات است و امروزه اين حداقل امکانات به عنوان حقوق اوليه افراد يک جامعه شناخته مي شود. اين حداقل حقوق در درجه اول غذا بعد پوشاک و مسکن وسپس آموزش و بهداشت درمان و رفت و آمدهاست. کشورهاي توسعه يافته به اين حقوق حداقلي، تفريحات را هم اضافه کرده اند و دولت ها بابت آن يارانه مي دهند. در يک دهه اخير دسترسي به شبکه هاي اينترنتي و مجازي هم به اين حقوق افزوده شده است.
در حال حاضر دو دهک بالاي درآمدي جزء ثروتمندان، 5 دهک جزء فقرا محسوب مي شوند و 3 دهک هم متوسط هستند اما دهک هاي متوسط با توجه به افزايش هزينه ها و مسائل مالي در حال سقوط به سمت دهک هاي پايين اند. در واقع اين ها براي تامين همان حداقل نيازهاي زندگي خويش مانده اند و اينجاست که مفهوم شکاف طبقاتي بيش از بيش خودنمايي مي کند.
اين جامعه شناس محصول اين شکاف را توسعه پديده مصرف گرايي دانسته و اذعان مي کند: ميزان مصرف در کشور ما فاصله طبقاتي را پررنگ تر مي کند. اگرچه اين مصرف در همه جاي دنيا وجود دارد اما در ايران بيشتر است. اکثر طبقات بالاي جامعه ما نسبت به پايين ترين طبقات 23 تا 24 برابر بيشتر از حقوق حداقلي بهره مند هستند حال آنکه در کشورهاي توسعه يافته اي نظير آلمان اين رقم 8 برابر است اين امر نه تنها شکاف بلکه يک نوع تحقير هم در سطح جامعه بوجود آورده است. طبقه اي که در کشور ما بالاترين ميزان مصرف را دارد و در مقابل طبقه اي که نمي تواند حداقل نيازهاي خود را تامين کند.
پيش از اين هم اشاره شد که يک جامعه نمي تواند طبقاني نباشد. چرا که دولت ها فقط تا حدودي مي توانند فرصت هاي برابر را فراهم کنند اما باوجود شکاف در کشورهاي توسعه يافته، دولت ها تدابيري را انديشيده اند تا نابرابري هاي اجتماعي و شکاف هاي طبقاتي به گسل تبديل نشود. اميرمحمود حريرچي به بخشي از اين تدابير اشاره کرده و مي گويد: در جوامع توسعه يافته، دولت ها براي کساني که اجاره خانه هايشان با ميزان درآمدشان همخواني ندارد، مبالغي را مي پردازند و بابت کودکاني که به دنيا مي آيند تا 15 سالگي، مبلغي را به حساب مادر واريز مي کنند و اگر متوجه شوند کودکي به خاطر نداري، ترک تحصيل کرده، کمک ويژه مي دهند تا آن کودک بتواند حداقل تا 15 سالگي تامين باشد.
*فاصله طبقاتي نوعي تحقيرزدگي به وجود آورده است
حال پرسش اين است که ما چه کرده ايم؟ پاسخ روشن است ما به جاي کاهش فاصله طبقاتي، براي کودکان کار لايحه اي مبني بر جريمه پدري که اجازه مي دهد کودکش کار کند را گذاشته ايم اما اين جريمه در شرايطي که خانواده با فقر و نداري روبه روست، چه فايده اي دارد؟
حريرچي تاکيد مي کند: در کشور ما طبقات بالا از امکانات آموزشي 22 تا 25 برابر استفاده مي کنند و در حق کودکان طبقات پايين ظلم مي شود. در واقع به دليل همين فاصله طبقاتي يک گروه کودک کار و يک گروه کودکان کارنامه اي داريم، همان ها که 20 ميليون مي دهند و در مدارس غيرانتفاعي ثبت نام مي کنند. اين فاصله طبقاتي نوعي تحقيرزدگي به وجود آورده است.
حسين راغفر از اقتصاددانان برجسته اي است که «نابرابري و اشکال مختلف آن مانند نابرابري در دسترسي به فرصتهاي آموزشي را در تعامل دائمي با اشکال ديگر نابرابري و قدرت دانسته و معتقد است: خودِ اين نابرابريها ميتوانند مولد نابرابريهاي بيشتر شود.»
اين اقتصاددان مطرح کرده است: «يکي از ابزارهاي نابرابري مدارس هستند. يعني نظام آموزشي يکي از اصليترين نهادهاي رسمي است که خود، باعث توليد نابرابري مي کند. «نظام آموزش» در هر کشوري يکي از ابزارهاي تأمين عدالت و يا بيعدالتي محسوب ميشود. به همين دليل در بسياري از کشورهاي اروپايي به علت آنکه دو حوزه آموزشوپرورش و سلامت از اصليترين مولفههاي تشکيل سرمايههاي انساني محسوب ميشوند، بيشترين سرمايهگذاري براي آنها انجام ميگيرد.»
اما فارغ از مباحث مطرح شده بايد به دنبال راهکارهايي بود که اين شکاف طبقاتي را تا حدود زيادي تعديل کند. برخي معتقدند مي توان از طريق ماليات به ايجاد تعادل در شرايط اقتصادي جامعه و در جهت رفع اختلاف طبقاتي و کاهش فاصله فقير و غني کمک کرد. به عبارت ديگر دولت ها مي توانند با وضع ماليات بر درآمد اشخاص متمکن و مرفه و صرف هزينه براي بهبود وضع زندگي طبقات کم بضاعت، اعتدال بيشتري از نظر توزيع درآمد بين طبقات مختلف جامعه برقرار سازند.
برهمين اساس حريرچي در ارائه راهکارهاي خود تصريح مي کند: در جوامع توسعه يافته از محل مالياتي که طبقات بالا مي پردازند به طبقات پايين کمک مي کنند. تفاوت آنها با ما اين است که طبقات بالا به نسبت توليدي که دارند، ماليات مي پردازند. يکي از بزرگترين جرم ها در آنجا فرارمالياتي است بنابراين از طريق ماليات ها سعي مي کنند فاصله طبقاتي را به حداقل برسانند و از سوي ديگر مصرف هم مورد تشويق قرار نمي گيرد. البته آمريکايي ها اين طور نيستند. آنها شديدا همانند ما مصرف کننده اند اما کشورهاي اروپاي غربي و ساير کشورهاي توسعه يافته حداقل مصرف را دارند و بسيار ساده زندگي مي کنند. طبعا همه چيز به سبک زندگي ملوک باز مي گردد. مسئولان ما مصرف گرا هستند و ساده زيست نيستند اما در کشورهاي پيشرفته، نماينده مجلس با دوچرخه تردد مي کنند. مسئولان آنان چون ساده زندگي مي کنند در بين مردم اند. مسئولان ما از داخل بنز چه طور مي توانند بين مردم باشند و به کاهش فاصله طبقاتي کمک کنند؟
او درباره اينکه برخي مدعي اند، شکاف طبقاتي وجود ندارد بلکه حس اين شکاف در ميان مردم وجود دارد، مي گويد: اصلا اين مسئله را قبول ندارم. آمار بانک مرکزي چنين مسئله را از اساس رد مي کند. يکسري آمار و ارقام هم سازمان هاي بين المللي مستقل ارائه مي کنند. به لحاظ کيفيت زندگي ايراني ها به نسبت 80 کشور، رتبه 110 را دارند. ميزان رضايتمندي مردم ما در سطح پاييني قرار دارد. کساني که اين حرف را مي زنند همان کساني هستند که در ويلاهاي 6 هزار متري زندگي مي کنند و با رانت خواري زندگي هاي لاکچري دارند. توزيع فرصت هاي برابر براي همه نيست تا من نوعي بتوانم با تلاش زندگي نسبتا خوبي داشته باشم. ما بايد مستند و براساس شواهد صحبت کنيم، آمارهاي بانک مرکزي و سازمان هاي بين المللي نشان دهنده اين است که فاصله طبقاتي در جامعه ما وجود دارد و صرفا يک احساس نيست.
منبع: رسالت
+ نوشته شده در سه شنبه ۱۳۹۸/۰۱/۲۷ ساعت 14:26 توسط تیم راهبریEPSNEWS
|